زمان مطالعه: 52 دقیقه
(مطالعه وبررسی باورهای قومی و مذهبی ایل بختیاری ( باورهای اسطوره ای
هو ال حق
سر آغاز: در این پژوهش سعی بر آن شده است که باورهای اعتقادی, مذهبی ایل بزرگ بختیاری رامورد مطالعه و بررسی قرار دهیم ,سپس باورهای اسطوره ای را از میان باور ها و اعتقادات مذهبی وقومی آن استخراج کنیم. مطالعه بررسی قوم و ایل بختیاری نیاز به مطالعه تاریخ و جغرافیای ایل بختیاری دارد, ایلی که بزرگترین ایل ایران نام گرفته است , چه از خصوص جمعیتی و چه در خصوص وسعت کوچ و حرکت در مناطق جغرافیایی. باورهای قومی مذهبی ایل بختیاری به صورتی است که هیچ کدام از آنها جدا از یک دیگر نیست و به ظرافت هرچه بیشتر درهم ریشه دوانیده است ودر هم تنیده شده است. تجربه زیستی با این قوم به ما نشان میدهد که باورهای قومی و مذهبی , آمیختگی به اسطوره هایی دارد که هدف اصلی این پژوهش قرار گرفته است . باورها و آئینهایی در مورد شبهای خاص سال, ایام و روزهای مذهبی,مراسم زایمان و رشد کودکان,پیش بینی جنسیت کودک, و…که همه ریشه در اسطوره های مستتر در باورها دارد. این پژوهش با روشی اسنادی ومیدانی , با مصاحبه و گردآوری اطلاعات از طریق اسناد و مدارک در باره مردمان بختیاری کار خود را دنبال کرده است و بر این اساس که اسطوره ها همواره در نزد این قوم وجود دارند خود را به سر انجام رسانده است.
بیان مسئله: قوم ها در ایران چه ساکن و یک جانشین و چه کوچ رو همواره یک سری باورهای خاص خودرا دارند که گاه با قوم های دیگر شباهت و گاه وجه تمیزی می شود, خصلتی می شود , نشانی مس شود برای آن طایفه و قوم ؛باوری, خصلتی , کیشی , آئینی که تنها در یک قوم پدیدار می شود و گاه به صورت شمه ای از آن را در قوم دیگر مشاهده می کنیم. ایل بختیاری بزرگترین ایل در ایران از لحاظ جمعیتی و وسعت حرکت می باشد؛که به رقم گستردگی یک جا نشین شدن انسان ها در سرزمین ایران, هنوز زندگی و زیست کوچ روی خود را در سرزمینهای موسوم به بختیاری را دارا می باشد. اگرچه در سایان متمادی از کثرت جمعیتی ایل کوچ رو کم شده است و مردمان بختیاری در سرزمینهای بختیاری و یا دیگر سرزمینهای پهنه ی ایران یک جانشین شده اند اما تعداد قابل شماری از این ایل بزرگ هنوز زندگی یک جا نشین را اختیار نکرده اند و همچنان وابسته به دام از نقطه ای به نقطه ای دیگر در فصلی به فطل دیگر در حرکت اند. آن چه که در این جا و دراین بحث در نظر است باورهای اعتقادی و مذهبی ایل بختیاری است, باورهای که ریشه در طبیعت و دام و کوچ و مذهب دارد و تفکیک هر کدام از موارد به سادگی امکان پذیر نیست و حتی اگر اغراق نکرده باشیم هیچ کدام جدا از یک دیگر نیست! به بیان دیگر می توان این طور اذعان داشت , باورهای اعتقادی مردمان بختیاری چه یک جانشین شده و چه کوچ رو آمیخته با مذهب , طبیعت, سرزمین , دام, تفنگ است. باورهایی که رنگ اسطوره خود را در قالب مذهب و اعتقادات مردمان ایل بختیاری , مردمانی هستند که ازلحاظ مذهبی, دین اسلام را اختیار کرده و بروز داده است. تمام و کمال شیعی مذهب شده اند(شیعه 12 امامی)آن چه که در این جا می توان بسیار به آن توجه داشت این است که گرچه ایل بختیاری شیعی مذهب است , اما باورهای اعتقادی که در بین آنها رواج یافته است. جدا از زندگی و حال و هوای کوه و دشت نیست, پیوند آنها به دلیل زندگی ایلی و کوچ رو که داشته اند با ارتباطات مدرن به شدت محدود بوده است و هنوز می توان نگرشهای خاصی به جادو و سحر و خرافه های که شاید در زندگی به روز شده نام دیگری را در اختیار گرفته است , هنوز به عنوان باورهای اعتقادی غیر قابل تغییر در افکار آنها را پیدا کرد. آمیختگی مذهب به زندگی قومی آنها و پیوند هرچه بیشتر با طبیعت و زندگی با حیوانات باورهای قومی وغیر قابل تغییر را در مردمان بختیاری به وجود آورده است, باورهایی ساده از زندگی و معیشت ساده با رنگ و روی اسطوره هایی که در ادبیات , گاهی با آن برخود می کنیم؛ باورهایی غیر قابل تغییر, شخصیتهای ساخته شده و دست نیافتنی و… اعتقاداتی که می توان گاهی نام آن را تابو نامید و هر گونه تلنگر به آن و حتی لمس بیش از حد آن منجر به طرد ایل و طایفه می شود! مردمان بختیاری بالاخص کوچ رو به دلیل زندگی ایلی و جدایی آنها از شهرها به طور معمول اطلاعاتی سینه ای به سینه دریافت می کنندو کمتر به این می پردازند که این گونه اعتقادات از کجا و چگونه سرچشمه گرفته است, معمولا آن را بی چون و چرا می پذیرد! البته می توان این نکته را دانست که در ایل بختیاری همچون دیگر ایلهای ایران افراد مسن تر,چه زن , چه مردوبه مراتب مردان ریش سفید به دلیل تجربه های زیسته یک نوع برتری فکری غالب را در ایل دار می باشند. احترام به گفته و سخن و پند بزرگتر های ایل امری است واجب , امری که پیوند به گذشته را همواره حفظ می کند وبه نوعی پی وند نا گسستنی به قبل و حتی ازل را همواره در اذهان زنده نگه می دارد. باورهای اعتقادی که به نام مذهب و قدرت جادوی نوشته ها و شی های برگرفته از طبیعت برای حفظ جان و مال و دام! باورهای اسطوره ای که اسم دین را به یدک می کشد , گاه پیش گویی می کند و گاه کمک به درد زایمان , گاه رفع بلای دشمن , گاه چشم بندو چشم زخم است. نشان دادن و تفکیک این باورهای اسطوره ای از باورهای مذهبی کاری بس مشکل ولی زیبا و دور از ذهن نیست. باورهایی که اشاره به ازل گرایی و فوق بشری بودن برخی انسانها و شی ها مقدس و نوشته های مقدس می باشد که تمام زندگی مردمان ایل رامعنا می بخشد. ضرورت ها واهداف تحقیق: استخراج باورهای اعتقادی و قومی و مذهبی ایل بختیاری نمایان سازی باورهای اعتقادی آمیخته بامذهب بیان باورهای اسطوره ای در قالب دین ایل بختیاری دارای باورهای منحصر خود است که از لحاظ دینی به صورت صد درصد شیعی مذهب یوده و بابرسی در باورهای اعتقادی و مذهبی آنها شاهد بروز نمادهای دینی در قالب اسطوره ای و دست نیافتنی می باشیم. استخراج این باورها که گاه به عنوان دین و پیشگویی و یا اثر شفا بخشی دینی است در این جا می تواند از ضرورتهای انجام این پژوهش به حساب آید
پیشینه تحقیق: اگر چه در مورد ایل بختیاری به مراتب پژوهش ها و تحقیق های بسیاری صورت گرفته است , در حوزه های جمعیتی , مذهبی وباور داشتها و نحوه کوچ و….اما تا آنجایی که به این پژوهش مربوط می شود چند تحقیق را در این بخش می آوریم اما شایان ذکر است که بگوییم در مورد باورهای اسطوره ای در ایل بختیاری پژوهشی مشاهده نشد! آرام سلیمانی – بررسی تاریخ تشیع بختیاری – تز کارشناسی ارشد – دانشگاه اصفهان عشایر بختیاری از اصیل ترین اقوام ایرانی هستند که دارای فرهنگ غنی و با اصالت و بی نظیری در ایران می باشند ایل بختیاری در استانهای چهارمحال و بختیاری – اصفهان – خوزستان – لرستان – کهگیلویه و بویر احمد و سایر استانها همجوار پراکنده و ساکن هستند یکی از ویژگیهای مهم این ایل این است که از ابتدای ظهور و ورود اسلام به ایران پیرو حضرت علی (ع) یعنی شیعه و دوستدار ائمه اطهار (ع) بوده اند بطوریکه در این قوم چند میلیونی هیچ مذهبی و حتی یک نفر هم غیر شیعه اثنی عشری وجود ندارد در سرزمین عشایر بختیاری بیش از صدها امامزاده جلیل القدر و سادات شریف وجود دارند که مامن عشایر بختیاری می باشند و از احترام بسیار زیادی برخوردارند براساس یک سنت حسنه که به زمان ولایت عهدی امام رضا (ع) منسوب است هرطایفه و تیره بختیاری دارای سادات یا شیخ مشخصی هستند که جز همان طایفه محسوب می شوند و از جایگاه رفیعی برخورداند جالب است بدانید که هرکسی که در نزدیکی عشایر بختیاری ساکن شده سریع مسلمان شده و مذهب شیعه اثنی عشری را پذیرفته است نمونه آن طوایفی از آسیای میانه و گرجستان و سایر اقوام ایرانی تبار در سرزمین عشایر بختیاری ساکن شدند و بلافاصله مذهب تشیع را پذیرفتند بدین خاطر است که فرزندان عشایر بختیاری در سن کودکی اولین کلماتی را که تکلم می کنند و همزمان کلمه پدر ، مادر ، یا محمد (ص) ، یا علی (ع) ، یا زهرا (س) ، یا عباس (ع) یا امام را که هم بطور فطری بدون اینکه کسی به او تلقین کند یاد می گیرد و این نشان از ریشه و باورهای عمیق مذهبی و دینی و ولایت مداری دارد و تعصب خاصی به باورهای دینی دارند عشایر بختیاری و آیین های رمضان ( مهدی فتاحی)
آداب و اقدامات شروع ماه مبارک رمضان :1
ایل و عشایر بختیاری طبق رسم قدیمی همزمان با نیمه شعبان و حلول ماه مبارک رمضان خود را برای استقبال از رمضان آماده می کنند البته عشایر بختیاری به لحاظ گستردگی حوزه جغرافیایی هرکدام آداب مخصوص خود را دارند ولی در مجموع سنت هایی که در بین اکثریت مشترک و رایج تر هستند را ذکر می کنیم آنها قبل از ماه مبارک رمضان به نظافت خانه و لباسها می پردازند در روستاها گردگیری و خانه تکانی می کنند و در عشایر بختیاری به نوعی محوطه چادر و محل اسکان نظافت می شود تقریبا از نیمه شعبان به طرف ماه رمضان زنان زحمت کش به فکر تهیه خواربار و ادویه جات و ترشیجات و عرقیات طبیعی و چاشنی های گوناگون می افتند و ترشی های مانند : کرفس – بنه – کنگر – شنگ – موسیر و گیاهان کوهی درست می کنند و همچنین لبنیات های داخل مشک که از پوست گوسفند و بز درست می شود – مانند : ماست و موسیر – روغن حیوانی – ماست و کرفس و یا همان ترشیجات را بصورت لبنیات آماده می کنند اغلب عشایر بالغ بختیاری روز آخر ماه شعبان را روزه می گیرند و به اصطلاح به پیشواز ماه مبارک رمضان می روند حال و هوای خانواده ها دگرگون می شود ۲- روئیت هلال ماه مبارک : عشایر بختیاری پس از روئیت هلال ماه صلوات می فرستند و رسمی دیرینه بصورت باور وجود دارد که هلال اول ماه را در صورت چه فردی دیده اند اگر این آدم فردی سلیم نفسی باشد این دیدن را خوش یمن می دانند و اگر نه خیلی احتیاط می کنند که مشکلی برای آنان پیش نیاید : و دعای نیز می خوانند الهی کارهای بد را کنار گذاشتیم و خود را برای ماه مبارک رمضان میهمانی تو آماده می کنیم انشاالله برای همه افراد ایل و غایبین با برکت و مبارک باشد 3.سفره افطار: . سفره افطار بختیاریها اغلب بسیار ساده است برسرسفره عشایر بختیاری می توان نان فطیر تازه – خرما ماست و کره و یک نان مخصوص روغنی که با کره درست می شود ( توچری) و دوغ – رنگنک – و پلو ا وگوشت یا آش برگ قند و چای وجود دارد اغلب اعضای خانواده دور هم جمع می شوند و با هم ا فطار می کنند ۴- دم سحری یا خروس خوان : دم دم سحری آیینی است مخصوص عشایر بختیاری و یا به نوعی شروع فعالیت روزانه زنان عشایر در تهیه و تدارک زندگی و صبحانه و گله کنون می باشد این سنت طبیعی در طول سال از دوغ زنان و صدای مشک دوغ آغاز می شود و با صدای دلنواز مشک و خروس خوانان و سپس اذان که در بعضی از چادرها و روستاها در بعضی از خانه ها تقریبا افراد ایل را بیدار می کند و خود در صفای تاریکی شب و سوسو کردن فانوسها و تشهای چاله یک و چند خانوار را گرد هم می آورد و این مسئله در سحر شبهای احیاء حال و هوای خاصی پیدا می کند و در همین حال حکایتهای از پهلوانی و رشادت های حضرت (ع) توسط بزرگان چه زن و چه مرد نقل می شود دم سحری تقریبا دو ساعت مانده به اذان صبح آغاز و همراه رادیو تا سپیده دم ادامه دارد ۵-شبهای احیا: عشایر بختیاری به شبهای احیاءاهمیت خاص می دهند. در بین برخی از طوایف بختیاری فردی با صدای خوش ابیاتی از اشعار حزن انگیز محلی فکلور می خوانند و این مسئله هر شب در چادر و یا منزل یک نفر به صورت گردشی اجرا می شود. در خانواده های عشایر بدون استثناء رادیو وجود دارد . که همه به آن علاقه خاصی دارند . در شب های ماه رمضان معمولاً در بین عشایر درگیری ، اختلاف ، و ….. کاهش پیدا می کند. و امنیت بالا می رود . و در برخی طوایف در شب های جمعه ماه مبارک رمضان سوره های خاصی از قران مانند سوره یاسین ، الرحمان ، جمعه و….. خوانده می شود و برای در گذشتگان طلب مغفرت می کنند. در شب های ماه رمضان افرادی که نذری دارند یا وضع مالی خوبی دارند افطاری می دهند. در شب شهادت امیر مومنان (ع) زنان یک نوع حلوا که مخلوطی از آرد.روغن حیوانی. خرمایا شکر است درست و پخش می کنند ۶- پایان ماه مبارک رمضان: تهیه و پخش نذورات در دهه آخر ماه رمضان نسبت به سایر ایام بیشتر است و در روزهای پایانی پخش آش نذری ، شیرینی نقل و مشگل گشا و شربت و افطاری و رسیدگی به وضع نیازمندان بهتر می شود . در شب عید فطر اغلب خانواده های عشایر و روستاهای بختیاری مقدار فطریه خود را را جدا می کنند و زیر سفره یا در لای جلد قرآن می گذارند و برای مستمندان به خصوص افرادی که نسبت فامیلی با یکدیگر دارند می دهند . و در جاهای که اماکن متبرکه د و امامزادگان – مساجد- و هیات های مذهبی و …. باشد نذورات یا فطریه خود را تحویل می دهند در بین برخی طوایف بختیاری حلواهای شب احیاء را نگه می دارند و در روز عید فطر با آن افطار صبحانه می خورند. و کوچکترها به دیدن بزرگترها می روند وصله ارحام را به جا می آورند . یک ضرب المثل قدیمی در بین بختیاری ها نیز رایج می باشد: ماه رمضون رهد- روزه خور ریس سیاه – ماه رمضون دیه ایاه – رمضان رفت. و روزه خور رویش سیاه و ماه رمضانی دیگر می آید
چارچوب نظری: از آن جهت که استخراج باور های اسطوره ای را باید طبق یک رویکردی اعلام بداریم و اینکه اسطوره به چه نوع باور هایی گفته می شود در اینجا رو یکردهای طبقه بندی شده اسطوره شناختی را به طور خلاصه در ده دسته مقوله بندی شده ارائه می دهیم: روی کرد تاریخ نگر: این روی کرد قدیمی ترین روی کرد اسطوره شناسانه است که ریشه اسطوره را در تاریخ می جوید. مطابق این روی کرد روایت های اسطوره ای یا نمودهای اسطوره ای انعکاسی از پدیده های تاریخی اند که به شکل اسطوره در آمده اند. اهمر(330-260پیش از میلاد)نخستین کسسی بود که از این منظر به اسطوره نگریست.دیدگاهای او به مکتب اوهریسم معروف شده است. از نظر اوهمر خدایان انسان هایی بوده اند که در تاریخ زندگی می کرده اند. اما به دست انسان های دیگر به مقام خدایی رسیده اند. بنا براین او تلاش می کند برای خدایان یونانی قرینه ای زمینی پیدا کند . پس از اوهمر اهمریسم همواره طرف دارانی داشته است. ( محدثی _93) روی کرد انسان شناختی: روی کرد انسان شناختی مجموعه ای از دیدگاه ها و نظریه های مربوط به اسطوره است . در این روی کرد, اسطوره در یک بستر فرهنگی اجتماعی ویژه ای قرار می گیردکه همانا جامعه ی ابتدایی و فرهنگ است. بر اساس چنین روی کردی یک نظام فرهنگی در نظر یا مفروض گرفته می شود و اسطوره به مثابه عنصری از این زمین ی اجتماعی و فرهنگی مورد مطالعه قرار می گیرد و رابطه ی آن با دیگر عناصر فرهنگ و جامعه ابتدایی بررسی وسنجیده می شود. جایگا هی که اسطوره در نظام معنایی انسان ابتدایی دارد, نقشی که از این لحاظ برای او ایفا می کند , معنایی که به زندگی و جهان اومی بخشد موقعیتی که بر نگاه او به جهان و محیط اجتماعی اش اعمال می کند از جمله اموری است که در این روی کرد مورد بحث قرار می گیرد.( محدثی93-94) روی کرد ساختار گرا: ژرژ دو مزیل را پیش گام تحلیل ساختاری اسطوره به حساب می آورند. دو مزیل این ساختارهای مشترک در برخی ترتیبات شامل مقوله های جامعه شناسی در مورد مجموعه ای از عناصر است که دو مزیل آن ها را مورد مطالعه قرار داده است. با این حال نوع مطالعاتی را که مورد توجه او بوده است , اگر مطالعه تطبیقی اسطوره ها بنامیم دقیق تر است( محدثی_95) از نام داران این روی کرد لوی استروس روی کرد کار کرد گرا: همان قدر که روی کرد ساختار گرا در اسطوره شناسی به نام لوی استروس شناخته می شود, روی کرد کار کرد گرا نیز با نام مالینوفسکی پیوند یافته است. مالینفسکی نیز هم چون همه ی کسانی که در باره اسطوره سخن گفته اند دیگر درباره ی دید گاه های اسطوره شناختی را که در زمان وی مطرح بوده است را نقد کرده است.( محدثی 98) مالینفسکی معتقد استت که اسطوره به مثابه یک نیروی فرهنگی در جوامع ابتدایی عمل می کند و کارکرد اجتماعی مهمی ایفا می کند. به نظر او اسطوره نه امری تخیلی بل که کاملا واقعی و زنده و تاثیر گذار است. هدف اسطوره >.( محدثی -99) اسطوره از نظر مالینفسکی افسانه نیست بل که افسانه ای مقدس است. کارکرد اسطوره به زور خلا صه تقویت سنت ارزش واعتبار والاتری بخشیدن به آن است که این کار را از طریق پیوند دادن سنت با گذشته ای که به واقعیتی والاتر, به تر, و بیش از پیش ماوراطبیعی روی داده های نخستین منتهی می شود انجام می دهد.بدین ترتیب, اسطوره جزع جدایی نا پذیر کل فرهنگ است. اسطوره…مداوماً باز آفریده می شود , هر تغییر تاریخی , اسطوره شناسی خاص خود را پدید می آورد که گرچه با واقعیت تاریخی مرتبط است اما این ارتباط غیر مستقیم است»(محدثی_100) تاکید روش شناختی این روی کرد را نیز می توان به طور خلاصه این طور بیان کرد که1)به جای توجه به منشا اسطوره و بررسی نحوه پیدایش آن بیش تر باید به پیوند کارکردی اسطوره با عناصر اجتماعی و فرهنگی توجه کرد2)اسطوره را باید در زمینهی اجتماعی مر بوطه اش قرار داد و نقش و جای گاه آن را در یافت و منتزع ساختن آن از بافت اجتماعی مربوطه اش مردود است.( محدثی_101) روی کرد زبان شناختی: در روی کرد زبان شناختی نوع استفاده از زبان علت شکل گیری اسطروه دانسته می شود. دونظریه پرداز برجسته این روی کرد فریدریش ماکس مولر و رولان بارت هستند که اولی قرن نوزدهم و دومی قرن بیستم است.(همان101) مطابق این روی کرد برای شناخت اسطوره می بایست زبان و اعوجاجات زبانی را شناخت و با نگاهی آسیب شناختی به زبان نگریست. لاجرم روش مطالعه اسطوره در این روی کرد روش های مورد استفاده در زبان شناسی و معنا شناسی است. همان(103) روی کرد روان شناختی: روی کرد روانشناختی در اسطوره شناسی شامل همه آن نظریه هایی است که منشا اسطوره را به مثابه امری فرهنگی به واقعیتی روانی تقلیل می دهند. حتا ممکن است از منشا روانی اسطوره سخنی به میان نیاید , اما علت تادوم فرهنگ اسطوره ای و باز تولید آن کارکرد روان شناختی اش دانسته شود. بناببر این در این روی کرد نظریه هایی جای می گیرد که, الف)علت پیدایش اسطوره را امری روانی بدانند. ب)برای اسطوره کارکردی روان شناختی قائل می شوند. ج)هم منشا اسطوره را در امر روانی جستجو کنند و هم از کارکرد روانشناختی اسطوره سخن بگویند. دو دسته نظریه در درون این روی کرد اسطوره شناختی می توان یافت.نخست,نظریه های روانکاوانه و دوم نظریه های غیر روان کاوانه( محدثی 103) زیگموند فروید و کارل گوستاو یونگاز مهمترین نظریه پردازان روان کاوانه هستند. روی کرد ادبی: در روی کرد ادبی به حای مورخ , باستان شناس, پدیدار شناس, معرفت شناس, دین شناس, روان شناس, وغیره عالمان ادبیات و متقدان ادبی به بحث از اسطوره می پردازند. دراین روز کرد , تو ضیح اسطوره فی نفسه مورد توجه این نوع عالمان نیست بل که نسبت یا خویش آوندی که ادبیات با اسطوره دارد محل توجه آن هاست. به دین ترتیب, این روی کرد نیز هم چون روی کرد های دیگر, روش شناسی خاصی را در اسطوره شناسی پیش می کشد : غور و بررسی و پژوهش در باره ی ادبیات و گونه های ادبی در اینجا با متون ادبی بیش تر سرو کار داریم تا مثلا با کشف ساختارهای پنهان در یاختار گرایی یا کشف ذوات در پدیدار شناسی و یا تفسیر تجلیات نت خود آگاه جمعی در روان کاوی یونگی. دراین روی کرد نیز دیدگاه های گونا گونی وجود دارد. برخی از این عالمان اساسا ادبیات را به اسطوره تقلیل می دهند و برخی نیز طرفا ریشه ادبیات را در اسطوره می جویند. (محدثی_107) از افراد اسطوره شناس در این روی کرد می توان به آرای نورتروپ فرای, استانلی ادگار هایمن, فرانسیس فرگوسن, هربرت وایزینگر, ومیشل زرفا اشاره کرد. روی کرد معرفت شناختی: در روی کرد معرفت شناختی , اسطوره به عنوان صورت و نوعی از نماد اندیشه گری آدمی تلقی می شود که دارای ساختار و ویژه گی ماهوی خاص خود است. در این روی کرد بیش تر از اندیشه ی اسطوره ای یا آگاهی اسطوره ای سخن گفته می شود و این نوع آگاهی و اندیشه در تقابی با اندیشه ی منطقی و عقلانی قرار داده می شود. بدین معنا که اندیشه ی اسطوره ای نیز نتیجه کارکرد ذهن بشر دانسته می شود و از قوه عاقله ی آدمی نشات می گیرد, اما عقلانی نیست.(همان_109) اما محور بجث شان کسف فرایندهای اندیشه گی ای که موجب پدید آمدن اندیشه ی اسطوره ای می شود نیست. از برجسته ترین متفکرانی که اسطوره را بر اساس روی کرد معرفت شناختی بررسی کرده است.ارنست کاسیرر , فیلسوف آلمانی است. (همان_109) کاسیرر انسان را جانور سمبل ساز تعریف می کند… بنا براین اسطوره یک نظام نمادین است. نحوه ویژه ای از اندیشیدن آدمی در بخشی از تاریخ است و برای فهم اسطوره لازم است شازو کارهای درونی و ویژگی ماهوی این نظام خاص اندیشه گی را کشف کنیم. کاسیرر تبیین اسطوره را بر اساس تقلیل آن به امیال اساسی طبیعت بشر تحت عنوان روانشاسی گرایی رد می کند. وی هم چنین روی کردی که منشا اسطوره را در امری غیر از خود نظام اندیشه گی اسطوره ای جست و جو می کند و آن را « وهم کاملا ذهنی » به حساب می آوردغیر قبول می داند.از نظر کاسیرر بین فرم های سملیک یک« هیچ یک از این فرم ها از همان آغاز دارای وجود مستقل با خطوط کاملا مشخص و تعریف شده نبوده است, بلکه هر یک از آن ها در هاله ی اسطوره ای قرار داشته و آن هاله مستتر است.( همان_111) روی کرد پدیدار شناختی: یکی از جدی ترین و مهم ترین روی کرد اسطوره شناختی روز کرد پدیدار شناختی است. مهم ترین اسطوره شناس در این روی کرد نیز میرچا الیاده (1986_1907) متفکر بزرگ و بی نظیر رومانیایی است.( همان 113) الیاده اسطوره را نتیجه آفرینشهای روح انسان می داند و بر آن است که« آفرینشهای روح انسان را نباید به عنوان شیوع آسیب شناسی رفتار غریزی و جانور خویی یا انحراف بچه گانه مورد توجه قرار دهیم»(همان119) در نظر ایاده اسطوره امری وجودی , اصیل, بسیط و در نتیجه غیر قابل تقلیل است«اگر کسی زحمت تحقیق برای دست یافتن به مفهوم راستین اساطیر یا نمادهای کهن را بر خودهموار کند, ناگزیر تصدیق خواهد کرد که مفهوم یادشده , از شناسایی وضعیت خاصی در جهان آگاهی می دهد و در نتیجه , به موضعی مینوی و فوق طبیعی دلالت دارد»الیاده معتقد است که باید به دنبال جوهر اسطوره ای گشت(همان_119) روش الیاده در اسطوره شناسی مشابهتی جدی با روش مالینفسکیِ کارکرد گرا دارد . مالینوفسکی نیز همچون الیاده معتقد بود که باید اسطوره را در زمینه اصلی خود ش یعنی جوامع بدوی مورد مطالعه قرار داد و قدیمی ترین اسطوره را بررسی کرد. مالینوفسکی هم چنین توجه ویژه ای به کارکرد اسطوره در این جوامع داشت . الیاده در این موارد با مالینفسکی هم رای است و در پاره ای از موارد نیز عباراتی از مالینوفسکی را نقل کرده است( همان120) روی کرد نظری: از آنجایی که مطالعه و بررسی باورهای اعتقادی , قومی و مذهبی در هم آمیختگی فراوان داشته و باورهای قومی و نمایان کردن آنها و تنها بازگو کردن آنها کاری است, انسان شناسانه, بدون هیچ تجزیه و تحلیلی و به رقم تاکید به این که باورهای اتقادی از مذهب و قوم جدا نیستند ویا تاکید براین که دین و اسطوره گرچه یکی نیستند ولی تفکیک و جدا کردن آنها از یکدیگر کاری بسیار دشوار و حتی گاه عبث است. بنا به روی کردهای نظری اعلام شده در چارچوب نظری در این تحقیق , و نیز حساسیت و گاه عدم تفکیک مناسب در بیان اعتقادی اسطوره ای و یا دینی, روی کردی التقاطی , نشات گرفته از روی کرد پدیدار شناختی و روی کرد معرفت شناختی , نشات گرفته از ایده ها و راه کارها و طرز مطالعه و بررسی ونگرش دو اسطوره پرداز بزرگ ارنست کاسیرردر حوزه ی معرفت شناختی و میر چا الیاده در حوزه پدیدار شناسی می باشد.
داده های تحقیق:
مراسم و اعیاد:
شب یلدا شب یلدا در بین عشایر بختیاری همانند دیگر اقشار و هموطنان عزیزمان گرامی داشته شده و برای این شب اداب و آئین خاصی دارند . مادر خانه یا معمولا مادر بزرگ خانواده که امشب همه نوه و نتیجه هایش میهمان او هستند برای آنها نان بنام گرده درست میکند .که شاید قطر آن به اندازه یه نان ساندویچ و بزرگی آن بستگی به تعداد اعضای خانواده دارد .میرسد …مادر خانه خمیر گرده را در چاله گذاشته و روی آن را با زعال و خاکستر میپو شاند . و برای هیجان و شور و شعف فرزندانش مهرهای را در آن میگذارند ..تا هنگام تقسیم ببینند که سهم که میشود …قسمت هر کسی که شد او را آدم خوش شانس لقب میدهند … برای آخر شب نیز مادر خانه مقداری گندم برشته همراه با مغز گردو و گلخونگ قاطی کرده و بین فرزندان و میهمانان تقسیم میکنند .و تا پاسی از شب بزرگان فامیل شب را به خواندن شاهنامه و خاطرات و ایل و کوچ میگذرانند و به استقبال زمستان میروند ماه مبارک رمضان در میان عشایر امروزه به مدد پیشرفت علم همه ما برای بیدار شدن سحری یا از ساعت و یا از گوشیهای موبایلمون کمک میگیریم ..خیلیهامون نیز از طریق تلفن زدن اقوام فامیل و یا همسایه هامون بیدار میشویم …به نظر شما در میان عشایر و یا روستائیان قدیم که زمانی حتی ساعت هم در میان پیدا نمیشد با چه چیزی بیدار میشدند ؟؟؟؟ باید خدمتتان عرض کنم اون زمان و یا شایدم حتی الان هم اونها برای آگاهی از وقت سحر از خروس کمک میگرفتند و یا میگیرند …این موجود عجیب اگر دقت گرده باشید …درست قبل از اذان شاید یکی دوساعت قبل از اذان بقول معروف بانگ اول را میزند …و سپس پس از یک ساعت یا بیشتر بانگ دوم که درست مقارن با اذان صبح میباشد را میزند …اون زمان مردم عشایر و روستائیان با بانگ اول خروس بیدار میشدند ..سحری بسیار ساده خود را میل میکردند …و سپس زمانیکه خروس بانگ دوم را میزند از خوردن و آشامیدن امساک میکردند …و برای احتیاط ….پس از مدتی نماز صبح را میخواندند(مصاحبه با حمید بیدقی) نفس دوزهه و نفس آشکاره …یه باور بختیاری در باور و اعتقاد عشاير بختياري و شايد ديگر اقوام ايران زمين ..وسط مرداد ماه ..يعني شب چهل و پنجم يعني 45روز كه از تابستان بگذره ..زمين يه نفس ميكشه …كه در زبان محلي به اون (نفس دوزهه )يعني نفس مخفي زمين و از اين روز به بعد هوا يه كمي تغيير ميكنه و بهتر ميشه …ودر شب اول شهريور ماه يعني 60روز كه از تابستان بگذره …(نفش آشكارنه ايزنه )يعني نفس آشكار خودشو ميزنه و هواي گرم بكلي شكسته ميشه و روبه خنكي ميره …كلا هر فصلي كه 60روز ازش بگذره مخصوصا زمستان و تابستان ميگن شصت ديگه شكست ..يعني 60روز از هر فصلي كه بگذره ديگه شكسته ميشه … براي ما كه بقول عشاير در گرمسير هستيم خيلي مشتاق زدن اين دو نفس زمين هستيم ..چون واقعا از گرما مرديم مخصوصا بااين قطع برق و بي برقي كه ديگه نوبره ماشالله( مصاحبه با حمید بیدقی) شو اول چله يا شب يلدا مراسم شب يلدا در جاي جاي ميهن عزيزمان ايران بنوعي پاسداشت و گرامي داشته ميشود …در هر جايي رسمي است ..ميخواهم مراسم شب يلدا كه در ميان ما بختياريها كه به آن شب اول چله ميگويند براي آشنائي شما بنويسم …رسم است كه مادر خانه خميري درست ميكند براي درست كردن نان قطور شايد به عرض 5الي 8سانت گرد مانند كه به آن گرده ميگويند …در حين درست كردن خمير و براي هيجان مهره اي در آن خمير ميگذارند…سپس خمير اماده شده را در چاله آتش كه زير آن تميز شده ميگذارند و رويش را با خاكستر و ذغال مي پوشانند تا خوب اين خمير مغز پخت شود ….شب هنگامي كه خوب آماده شد …خاكسترهاي روي آن را تميز نموده …روي آنرا با روغن حيواني اصيل كه بويش چندين خانه آنطرفتر ميرود چرب نموده و رويش شكر ريخته و همانند كيك تولد با چاقو بريده و به نسبت اعضاي خانواده تقسيم مي كنند ..كه معمولا در اين شب همه اعضاي خانواده نزد پدر بزرگ يا مادر بزرگ خود جمع ميشوند و تعداد افراد زياد است …خلاصه مهره اي كه در خمير كار گذاشته اند هيجان خاصي به جمع داده كه ببينند قسمت چه كسي ميشود …سهم هر كس كه بود او را آدم خوش شانسي ميدانند ….خلاصه اين رسم را دارند .و درست كردن غذائي كه شايد ديگر به فراموشي سپرده شده باشد كه به لري به آن (قاويت ) گفته ميشود كه گندم برشته شده را آسياب نموده با شكر و روغن حيواني قاطي نموده شايد چيزي شبيه آرد نخودي كه بچه ها يه زماني ميخوردن …ولي اين كجا و آن كجا …و ديگر هم گندم برشته با كلخونگ كه چيزي شبيه پسته كوهي البته نازكتر و شكننده تر و مغز گردو قاطي ميكنند و تا پاسي از شب به شب نشيني و يادآوري خاطرات ايل و كوچ و دلاوريهاي پدرانشان كه توسط بزرگان خانواده نسل به نسل و سينه به سينه حفظ شده است ميپردازند (مصاحبه با موسی سیری)
فال با نخود
درميان عشاير بختياري يكي از رايج ترين نوع تفال يا فال گرفتن كه معمولا افراد مسن حالا يا توسط مردان و يا زنان گرفته ميشود علاوه بر انواع آنها توسط تسبيح فال با نخود است كه بسيار به واقعيت نزديك ميباشد و باور كنيد رد خور ندارد ..براي گرفتن فال با نخود ابتدا 41عدد نخود كه هم اندازه باشند را جدا ميكنند .سپس آنها را روي قالي يا مكاني صاف ميگذارند و سپس توسط دوتا دست انها را جدا ميكنند بطوري كه مقداري توسط دست راست و مقداري توسط دست چپ و مقداري هم در وسط بماند آنها را به سه قسمت مساوي تقسيم ميكنند….سپس نخود هاي هر قسمت را 4تا 4تا از هم جدا ميكنند …مثلا قسمت سمت راست را همينطور 4تا 4تا جدا ميكنند ..چند حالت امكان دارد اتفاق بيفتد …يا يكي باقي ميماند يا دو نخود ياسه و يا 4نخود باقي ميماند كه نخودهاي باقي مانده را در بالا قرار ميدهند و سپس به سراغ نخودهاي وسطي رفته و آنها را نيز 4تا 4تا جدا ميكنند و هرچه باقي مانده بود را در بالا و جداي از نخودها مقابل نخودهاي باقي مانده از ستون اول قرار ميدهند و سپس به سراغ نخودهاي قسمت سوم كه توسط دست چپ جدا شده رفته و انها را جدا ميكنند و هرچه باقي مانده بود در برابر ديگر نخودها قرار ميدهند در يك رديف …چند حالت اتفاق ميافتد كه بهترين آن اگر در رديف سمت راست يك نخود و در رديف وسط دوتا و در رديف سوم هم دوتا باقي بماند كه جمعا 5تا ميباشند اي فال را 5تن آل عبا ميگوبند كه بهترين نوع فال است و مرادش حاصل ميشود و اگر از هر ديف 4تا بماند كه در مجموع 12 تا ميباشند نين 12امام ميگويند كه خوب است . در حاتي ديگر از هركدام سه تا ميماند كه به ان نوح نبي اله ميگويند و يا حالي از ستون اول يكي .ستون دوم سه تا و ستون سوم هم يكي كه اين هم خوب است …خلاصه افراد حرفه اي تر باقي مانده نخودها را باهم قاطي و مجددا به سه قسمت و سپس 4تا4تا جدا ميكنند و نخود هاي باقي ماده را بازهم قاطي و 4تا4تا جدا ميكنند و سپس به تفسير و تجزيه و تحليل ان ميپردازند و خلاصه انگار حرف دل شما را ميزنند و بسيار واقعيت دارد …چند وقت پيش كه از در سبزقبا در دزفول رد ميشدم مردي را ديدم كه داشت با نخود فال ميگرفت و كلي هم مشتري داشت …خلاصه در شبهاي سرد زمستان زير سياه چادر اين نوع تفال هم براي خودش حكايتي شيرين دارد
شو شمه یا شب شنبه
یکی از باورهای قدیمی بین عشایر و روستائیان بختیاری و شاید قوم لر که بنوعی فال گرفتن هم میشود گفت شو شمه یا شب شنبه زدن میباشد .بدین منظور که کسی که مراد یا نیتی داره و میخواد ببینه سرانجامش چی میشه این کار رو انجام میده بدین منظور که شب شنبه به پشت در یا نزدیکی منزل همسایشون یا فامیل شاید بشه گفت بصورت فال گوش میمونه و اولین حرف که از اون خونواده که دارن با خودشون صحبت میکنن رو بعنوان جواب خودش برای مطلبی رو که نیت کرده بود در یافت میکنه . که خیلی بین عشایر مرسوم و خیلی به این کار باور و اعتقاد دارن .یادمه در زمان جنگ دائیم اسیر منافقین بود .مادربزرگم در روستای شوی گفت یه شب یکی از بچه هارو برای شو شمه زدن به در خونه همسایه شون فرستاده بود .اون خونواده که داشتن برای خوابیدن اماده میشدن بچه کوچیکی داشتن که پدر شون میگه که این عزیز دل ما که جامونو خیلی تنگ کرده . خلاصه دائیم اینو به مادر بزرگم میگه و اونم این رو به فال نیک میگره . شاید باورتون نشه بعد از چند ماه دائیمو با تعداد زیادی دیگه منافقین آزاد کردند . نفرين بختياري يه نفرين بختياري با كلمه ونام دوار همانطور كه گفتيم كلمه دواريا سياه چادر همانطور كه از نام وشكل آن پيداست بيانگر رنگ سياه ومشكي است و بنوعي رنگ عزا.ميگويند در زمانهاي نه چندان دور هنگامي كه خانواده اي غزيزي را از دست مي دادند يا دلاوري بختياري در مبارزه با ديكتاتوري رضا خان و يا در نزاع هاي محلي كشته ميشد . فاميل درجه يك مثل پدر مادر ويا برادر آن مرحوم تكه از دوار به نشانه ماتم و عزاهميشه تا مدتي به دوش داشتند .روي همين اصل هنگامي كه كسي ميخواهد كسي را نفرين كند به او با لحني نفرين آميز ميگويد دوار به كولت (كول يهني كمر)بگري يا دوار به كرد ه ات يعني عزا داريشي يا روت به دواري سياه يعني رو سياه شوي . خلاصه كلمه دوار بيانگر رنگ سياه است (مصاحبه با موسی سیری)
زمان حرکت و کوچ و نگاه به آسمان: عقيده ايي كهن عشایر بختیاری از دیر باز همانند دیگر ساکنان این میهن پهناور برای خودشان اعتقادات و باور های قدیمی دارند که سینه به سینه تا اکنون نیز حفظ شده است . حتی در بین شهر نشینانی که اندکی از مدت سکو نتشان در شهر میگذرد نیز به آن اعتقاد دارند . یکی از آنها وجود یک ستاره نحس در آسمان می باشد . بطوری که برای کوچ کردن یا به قافله رفتن و یا انجام دادن کار خیری یا هر گونه خارج شدن از خانه برای مسافرت طولانی باید زمانی حرکت میکردند که این ستاره روبروی آنها واقع نشود.این ستاره به باور عشایر بختیاری در روز اول و دوم ماه در شمال سوم وچهارم در شرق پنجم و ششم در جنوب هفتم و هشتم در غرب نهم در زمین و دهم در آسمان می باشد.برای این نیز شعری سرو ده اند : هفت روزی نحس باشد در مهی زان حذر کن تا نیابی هیچ رنج سه و پنج و سیزده و شانزده بیست یک و بیست وچهارو بیست باورهای مردم بختیاری درباره زن وکودک زنان نقش بنیادی در ایل بختیاری دارند و بیشتر آئینهای سنتی بر محور آنان می گردد. بختیاری بیشتر به پیوندهای خویشاوندی و هم تباری و هم نژادی عقیده دارد و پشت به سنت نمی کند. زن بختیاری نمونه اصالت، تقوی و نجابت است. حرکت ناشایسته و ناهنجار ندارد. ساختار شکنی نمی کند. هیچگاه به روی نامحرم نمی خندد و بلند حرف نمی زند و حتی در محاوره شوهرش را با نام صدا نمی کند. در نزد دیگران از الفاظ غایب (او-یاور) استفاده می کند. معیارهای ظاهری یک زن بختیاری «پوست سفید، موی بلند، درشت اندام، چست و چالاک، درشت چشم، کشیده بینی، کمر باریک …» زن بختیاری زیبا روی و قوی، بالا بلند، پیشانی فراخ، بینی قلمی، چشم و ابرو مشکی و گاه قهوه ای، لبهای نازک، دهان کوچک و صورت گرد چرخشی، چانه کوچک و خوش فرم و انگشتهای کشیده دارد. وصف گل چهرگان بختیاری را تنها طبیعت می داند. «زنان بختیاری دارای دست و پای پر توان و قدمهای بلند و استوار و هنگام رفتن خیلی چست و چالاک گام برمی دارند. بیشتر زنان بختیاری بلند قد هستند و به ندرت زنهای چاق و فربه بین آنها دیده می شود و دست و پاهایشان کوچک و اغلب انگشتانشان در اثر کار زیاد طراوت و زیبایی زنانه را از دست داده اند.» در بزم و رزم همپای مرد و گاه نفر اول است. زن بختیاری در رنگرزی صنایع دستی، قالی، قالیچه – خور – خورجین.چوقا – بند و طنابهای کوچک و بزرگ. سیاه چادر و تمام فن های ظریفی که با روح و روانش پیوند دارد سروکار دارد. در خانه داری (شیر دوشیدن، نان و خمیر کردن، آب بدوش کشیدن، بچه داری، هیزم جمع کردن، دوغ زدن و ماست و پنیر و کره و کشک درست کردن روغن گرفتن) در برزگری، بلوط چینی، موسیر کنی، دباغی (تهیه مشک، آب مشک، دوغ و خیک) در باز و بسته کردن بارها هنگام کوچ … تمام این وظایف به عهده اوست. زن بختیاری خیلی تیز و هنرمند است . زنان بختیاری با پا گهواره را تکان می دهند و با زبان لالایی می خوانند و با دستان هنرمندشان نخ می ریسند و با نگاهشان مواظب گله و رمه ها هستند. پرستش الهه – مادر: (بانو – ایزد = ابرزن = شاه زن) در عهد باستان زن صاحب قدرت بود. تصاویر و الواح، کتیبه ها و نقش زنان بر ظروف سفال و حفاری ها و کشف پیکرهای کوچک و بزرگ حکایت از جایگاه ممتاز زن دارد. در این عهد زن ابرانسان بود. و جایگاهش فراتر از قوم و نژاد و تبار و آیین هاست. پیکره زن را بر بلندای معابد می گذاشتند، ریشه این پرستش سابقه تاریخی خاص دارد. زن مظهر زاییدگی و باروری، نماد رحمت و خلقت و نیروهای مافوق طبیعی، و بخاطر قابلیتهایش بر مرد تفوق داشت. در عهد باستان زن مورد احترام و ستایش بود و در زمان ایلامی ها روی کوزه ها و سفالها نقش او را می کشیدند، زیرا تمثیل باروری و زایندگی بود. «حتی در جوامع اولیه که مادر سالار بودند جامعه بدوی وظیفه مخصوصی به عهده زن گذاشته بود. نگهبان آتش، اختراع کننده ظروف سفال و جمع آوری میوه ها … زن کارهای مهم قبیله را انجام می داد و به مقام روحانیت می رسید.» در جامعه مادر محور زن حتی در ساختار اجتماعی، تاریخی، اسطوره ای نقش اصلی را داشت. پیش از ورود آریایی ها اقوام بومی در ایران مذهب مادر خدایی داشتند. و پرستش الهه مادر یکی از ریشه دارترین اعتقادات مذهبی در طول حیات بشر بود. زن در جامعه اولیه دارای استعداد، هوش، عطوفت و غریزه طبیعی و ایجاد نسل و حراست از کانون خانواده را به عهده داشت. اما دگرگونی های اجتماعی معیارهای ارزشی را از او گرفت و مادر مغلوب اندیشه در تاریخ مذکر گردید. الف) آئین های زایمان: چفدر چینی: (ویار) اگر عروس تمایل خود را به خوردنی های ترش مزه نشان دهد مادر شوهرش زودتر از خودش متوجه می شود، معمولاً دوست دارد «گِل» بخورد گل سرخ حاوی آهن و مواد معدنی و کودک هم از بند ناف مادر تغذیه می کند. و اگر مادر بدنش کم آهن باشد با این عمل خود را ارضاء می کند. معمولا برای قطع ویار از سفیدی جوانه گندم می خورند. سقط جنین: برای جلوگیری از سقط جنین چهار قل قرآن را بر چهار پنج نخ رنگارنگ می خوانند و همراه قفل کوچکی بر کمر زن آبستن می بندند که نوعی «خودباوری» و تلقین است. نوری: به فرزند اول نوری می گویند. پسرزائی: اگر فرزند اول پسر باشد. عروس را محترم می شمارند. طبق باورهای گذشته زرتشتی که پسردار شدن را برابر اجاق روشن شدن می دانند. اصالت خون را از پسر می دانند پسر میراث دار نیاکان است. در جنگهای قبیله ای طایفه ای قدرتمند بود که از مردان جنگی زیادی برخوردار بود. کسی که پسر ندارد می گویند اجاق کور است. فلانی خون کیانی ارثی دارد نشات گرفته از همین باور است. اگر پسر به دنبال دختر بیاید، پای آن دختر را در خیگ روغنی می کنند اسبی را گرد چادر می چرخانند تا شیهه بکشد و تیر شلیک می کنند و کل می زنند و … مشتلق گیری: اگر پدر یا یکی از اعضای خانواده از تولد فرزندی اطلاع نداشته باشد. پنهانی کلاهش را برمی دارند و تا چیزی نگیرند جنسیت را به او نمی گویند. چله بری: بر چهار یا پنج نخ رنگارنگ با طول مساوی چهار قل قرآن (ناس – فلق – کافرون – توحید) را می خوانند و گره می زنند و فوت می کنند. ملا یا کسی که سر به کتاب خدا داشته باشد، مجاز به این کار است و بر بازوی راست مادر و فرزند می بندند و همین طور بالای سر مادر و فرزند قدح آب می گذارند و بر آن آیه الکرسی و سوره یاسین را می خوانند و از این آب بر لباس مادر و فرزند می پاشند. چهل بری تا روز چهلم باید به بازوی مادر و فرزند باشد تا از چله بیرون بیاید. چله گشتن: زائو قبل از چهل روز حق بیرون رفتن از خانه را ندارد. مثلا منزل زائوی دیگر یا عروسی ها. بر این باور هستند که این مادر بیماری دارد که به زن زائو منتقل می شود. یا بلا یا چله به عروس برمی گردد. شیربر: کودکی که زمان گرفتن او از شیر فرارسیده باشند . سردست بند: پارچه ای به عرض 5 الی 7 سانت و طول یک متر که با آن کودک را قنداق می کنند. آل: موجودی افسانه ای که برای زائو خطر دارد. به مادر برشتوک مخلوط (آرد سرخ شده، رازیانه با روغن حیوانی) و توچری (نوعی نان خمیر و روغن حیوانی و شکر) کاچی (آرد سرخ شده و آب و نمک) به زائو می دهند در واقع برای نرم شدن رگ و پیوندها و افتادن جفت و جلوگیری از عفونتهای داخلی حاصله از زایمان است. ضدعفونی: اسفند دود می کنند و بالای سر مادر و فرزند می گردانند و خاکستر آن را به نوک دماغ مادر و فرزند می زنند. همچنین پیازی را به میخ می زنند با مقداری نمک و زغال بالای سر زائو قرار می دهند. مِل گرگ: موی گرگ یا دست و پا و چشم گرگ را به گهواره چوبی طفل می بندند تا از چشم زخم در امان باشد. مهره فهما: (جگری رنگ یا سبز است) زنان بر این نیت به گردن می اندازند بر این باورند که اگر کسی این مهره را همراه داشته باشد و نزدیک نوزاد بیاید، نوزاد سیاه می شود و می میرد و این خرافات نیست بلکه دلیل علمی دارد. این مهره های رنگارنگ دارای سوراخهای زیاد و از جنس سنگهای آهکی است که محل دخول ویروس هستند. بعضی بچه ها نسبت به این ویروس حساسیت دارند. وارد مجرای تنفسی آنها که شد نوعی خفگی به آنها دست می دهد و سیاه می شوند. بر این باورند که این امر بر همه مشتبه می شود. انواع مهره مهره مار: (سفید رنگ و جفت هستند) اندازه یک تک لپه، در نمک و اسفند می گذارند و در پارچه سبزی به خود می بندند. برای جلب محبت می کنند. باور: بر این باورند کسی که این مهره ها را با خود داشته باشد هرجا برود احترام بیند و حرفش به کرسی نشیند وقتی به کسی یا جایی وارد می شوند می گویند. (نر باش. ماده باش. با من باش) این مهره بخت و اقبال همراه خود دارد و در سرکه بگذاری تکان می خورند و معتقدند روح دارند و زنده هستند. مهره دلربا: (جگری رنگ و اکلیلی است) زنان به گردن می اندازند. آیات قرآنی یا نام الله و صفات خدا روی آن نوشته شده است. باور: کسی که این را همراه دارد او دور دل می برد. خرمهره: (رنگارنگ و جفت هستند) زنان به گردن می اندازند. روی غذا یا در استکان چای هر دو را به هم می زنند و به کسی می دهند که قرار است محبتش را جلب کنند. باور: خرمهره در برابر چشم زخم موثر است و دفع کسی یا چیزی. همچنین برای جلب مهر و محبت. بیشتر زنها برای شوهرانشان این کار را می کنند. زرزرزا: (ريال زا) سکه ای را در جایی زیر زمین دفن می کنند و علامتی روی آن می گذارند. مدتی مثلاً یک سال سکه ای دیگر کنار آن یافتند آن را سوراخ می کنند و به گردن یا وسط مهره های دیگر قرار می دهند. باور: این مهره نشانه رزق و روزی و برکت است. مهره شب تو: (مهره شب تب) زیرزبانی است. سیاه است اگر بچه ای تب کند زیر زبانش می گذارند تا تبش قطع شود. گاهی با نخ به دست و پا یا بازوی او می بندند تا با بدن بچه تماس داشته باشد. مهره تی: (مهره چشم. اندازه یک نخود سیاه رنگ با خال سفید) برای چشم زخم خوب است. مهر جادو: مهره را به پیشانی بیمار می سایند. مهره فیروزه: (آبی رنگ به آن لپک گویند) به گهواره چوبی کودکان وصل می کنند تا با آن بازی کنند. همین طور مادران تازه زا آن را به بازو وصل می کنند. یا بر سر انگشتری گذارند. باور: باعث رفع سوء چشم و بینایی می شود. مهره کهربا: (زرد رنگ است) به گردن می اندازند یا وسط مهره های دیگر می گذارند. مهره عقیق: (جگری رنگ است) به گردن می اندازند. یا سر انگشتر می گذارند. باور: باعث آرامش و تقویت روح و ضد ترس و دلهره است. مهره تپ تپو: (مهره کابوس دیدن) هرگاه بچه ها در خواب دچار ترس هذیان و کابوس شدند بر این باورند که همزادشان را به خواب دیده اند. اگر دست ببرد و گردن بند همزاد را پاره کند. دیگر سراغش نمی آید و وقتی بلند شد اطرافش پر از سنگهای قیمتی است. گورزا= اگر زن آبستن بمیرد و بچه اش را نجات دهند چون از لحاظ بدنی و فیزیولوژی آن چنان رشدی ندارد (قد کوتاه و کوتوله) به آن گورزا گویند. «پس از خاکسپاری یک نی در قبر می نهند و به محض تولد و شنیدن صدای کودک آن را بیرون می آورند.» در بعضی مواقع برروی قبر چادری سیاه می کشند سرنا یا نی می زنند تا بچه متولد شود. این نوع ساز در واقع فراخوانی و هوشیاری به مبدأ هستی است. سرزا رفتن: اگر موقع زایمان مادر بمیرد می گویند، سرزا رفته است. کُرزا: زنی که زایمان های پی در پی پسر داشته باشد یا در معنی دورتر نوه پسری را می گویند. اشکم زا: (شکم زا) یعنی زاده فلانی در واقع اصالت خون او را مشخص می کند. پیش زا: (نافرزندی) فرزند زن دیگر شوهر را می گویند. پیرزا: زن در سن کهولت باردار شود به فرزند ذکور گویند . شیرزا: فاصله های آبستنی مادر بیش از هفت یا هشت سال باشد گویند مادر شیرزایی می کند. بی بی زا: فرزندان زنان اول خوانین و کلانتران که بعد از پدر عهده دار املاک و دارایی می شدند. کنیززا: فرزندان زن دوم خوانین و کلانتران را می گفتند. پس پدر (پاگوری) : بچه ای که بعد از مرگ پدر به دنیا می آید و اگر برادر مجرد در خانه باشد طبق عرف محلی باید زن برادر مرده را بگیرد حتی اگر کوچکتر باشد و اصطلاحی به کار می برند که شوهر کسی که برادر شوهر مجرد در خانه دارد. تولد: زنان بختیاری گاهی به تنهایی در راه کوچ و در کوه و کمر زایمان می کنند و با شجاعت مادرانه خود ناف طفل را با تکه سنگی می برند. نظام اجتماعی ایل او را قوی بار آورده است. مادران به این سنتهای پیوسته سجده می کنند. ناخن گرفتن نوزاد: در روزی مبارک ناخنهای طفل را با این آواز می گیرند: غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا. پلار (زدودن مو): با کمی خمیر آغشته به روغن موهای بدن طفل را می زدایند. گوش درد: چند قطره از شیر مادر را در گوش و بینی طفل می ریزند. قی گردن چشم: با چای تازه دم چشم طفل را ضدعفونی می کنند. زردی (یرقان) : تیغ تمیز را به پشت گوشهای طفل می کشند اگر زردی طفل زیاد باشد تراشه نازک را به پودر فلفل آغشته می کنند و درون چشم می کشند. خروسک (کفه سیاه) : نوعی گرفتگی و سرماخوردگی گلو است نوک خروسی را نزدیک طفل یا در دهان طفل می کنند تا قوقولی کند و تارهای صوتی او باز شود. یا اندشت و کرفس بالای سرش می گذارند تا راه بینی اش باز شود. – برای خون حرام (زردی) گوش بچه را تیغ می زنند. – برای قند گیزه و چسبندگی پلکها به هم از سماق یک درخت مثل بلوط، با بادام، در چشم می ریزند که خیلی سوز می زند. هر دو پلک را فشار می دهند. بچه ای که در بدو تولد نفس تنگی دارد و خیلی بی حال است و خیلی لاغر و شکمش بزرگ است و چشم بلند نمی کند ، می گویند نافه به جگر هست و نافه اش به جگرش چسبیده است. زنگوله به پا بستن: وقتی بچه در حد تاتی کردن است به پایش زنگوله می بندند تا هم بازی کند و هم برای تشخیص مادر که بچه در چه مصافتی از اوست، یک وقت به علفهای کشنده طبیعت مثل هرکول که بی نهایت سمی است نزدیک نشود و هم مار و بیشتر خزندگان از صدای زنگوله گریزان است. مرگ طفل: اگر طفلی مرد گهواره چوبی اش (تهده) را با وسایل و لباسهایش سر قبر وی می گذارند. با سر دست بند طفل تمام وسائلش را به گهواره می بندند روح این سنت گرایی کم و بیش زنده است. (به آیین نمایشی چیدا مراجعه کنید.) نامگذاری: به اسم بزرگان خانواده و فامیل «در بختیاری رسم نیست نوزادان را به نام یکی از اعضا خانواده که هنوز زنده هستند نامگذاری کنند». از پیشوند و پسوند اسامی خاص و اسامی معنی (نور- الله – خدا – کرم – روح) یا حیوانات قوی (شیر – گرگ) اسامی خاص (امامان – پهلوانان ایل یا پهلوانان شاهنامه) نامهای تاریخی و عقیدتی (شاش (شوش) رشن = فرشته عدالت در آیین زرتشتی. تمتی = فرزانه یا دانشمند. با استفاده از اعیاد (قربان – نوروز – غدیر) ماهها (رمضان – رجب – شعبان – محرم و صفر) ؛ روزها (جمعه – شنبه – پنجشنبه و …) وقایع جوی (برفی – بارانی – گل شه و …) مکانهای جغرافیایی (زرده – گچی – بردی – تارازی و …) برای تشخیص جنسیت بچه: – مار کشته را بالای سر می اندازند و نیت می کنند اگر با شکم به زمین افتاد پسر است و اگر به پشت افتاد دختر است. – کله گوسفند را از وسط نصف می کنند. برای دو زن آبستن به نیت دختر و پسر چپ و راست کله را نشان می کنند. هر طرف که گوشت از آن آویزان بود، دختر است و اگر نداشت ،پسر است. – خمیر را توی تنور می گذارند اگر پف کند پسر و اگر نکند دختر است. – پنهانی نمک یا آرد روی سر زن می ریزند اگر ناخودآگاه به سرش دست کشید بچه اش دختر است و اگر دست به صورت کشید بچه اش پسر است. – قیچی و چاقو را جلو زن آبستن می گذارند و چشمش را می بندند اگر قیچی را برداشت بچه اش دختر است. – اگر زن آبستن میل زیاد به خوردن شیرینی داشته باشد بچه اش پسر و اگر میل به ترشی داشته باشد بچه اش دختر است. – اگر شمشیر یا تفنگ به خواب ببیند، بچه اش پسر و اگر مهره و گردنبند ببیند بچه اش دختر است. – اگر زنی در نیمه دوم ماه پسر به دنیا آورد، فرزند بعدی او دختر است و اگر نیمه اول ماه پسر به دنیا آورد فرزند بعدی او پسر است. ب) باورهایی در مورد زنان آبستن: – زن آبستن به هر که نگاه کند بچه اش شبیه همان می شود. – موقع زایمان بالای سرش چیز آهنی تفنگ، سیخ، … می گذارند. – موقع زایمان زائو لباس قرمز نپوشد برای دوری از اجنه و شیطان. – اگر سم قاطر یا الاغ را زیر زن آبستن بسوزانند بچه اش سقط می شود. – دور و بر زن زائو آتش روشن می کنند یا چراغی بالای سرش روشن می گذارند که اگر مادر خوابید جانور و گزنده ای نزدیک بچه نیاید. «سر شب هر شبی دیوی یا 150 دیو بیامد تا زرتشت را هلاک کند، چون روشنایی آتش بدیدند بگریختند و هیچ گزندی زیان نتوانسته می کرد.» – زن آبستن نباید به مرده نگاه کند چشم بچه اش شور می شود. – زنی که بچه اش نمی ماند لباسش را باید گدایی کند. یا هر تکه از لباسش را باید کسی بدوزد و لباس چهل تکه تنش کند یا بدهد به زنی که بچه هایش سالم هستند خیر وعده شیر بدهد. یا به غربتی (کولی) آن را بفروشد و بعد از این که مسافتی رفت خارج از خانه باید هر قیمتی گفت آن را بخرد. – زنی که بچه اش نمی ماند آیه اول سوره آل عمران را بر پوست آهو با گلاب و زعفران بنویسد و به کمر زن ببندند. – هرگاه آیه الکرسی را بخوانند و با انار شیرین بدمند و پیش از چهار ماه به زن حامله دهند فرزندش پسر شود. – زنی که بچه اش نمی شود به امامزاده دخیل می بندد . – موقع ماه و خورشید گرفتگی زن آبستن نباید دست روی شکم بکشد جایش می ماند. «کودک متولد نشده ای که هنوز مادر از وجودش آگاهی ندارد و هیچ چیز از دنیا خارج نمی تواند به درونش نفوذ کند بااین حال هرچیزی که مادرش را متأثر کند حتی کوچکترین نشانه ماه گرفتگی که روی پوست مادر باشد در وجود او شکل می گیرد به گونه ای که انگار می تواند از چشمان مادرش استفاده کند و از طریق چشم مادر است که کودک متولد نشده ادراکات بینایی خود را می یابد حتی در زمانی که خودش هنوز دیده نمی شود.» – زنی که بچه اش نمی شود از چشمه آب مراد (آبی که از امامزاده ای می جوشد) بخورد یا با آبش حمام کند و نذر بدهد و عذرش را به فقرا و به اصطلاح مردم آفتاب نشین (سیاه چادر ندارند) بدهد مرادش حاصل می شود. – برای چشم درد و تراخم آب چشمه زلال را در کاسه بریزند و قبل از غروب یک انگشتر فیروزه در آن قرار دهند و کودک به آب زلال نگاه کند و مژه نزند و این عمل را چند روز تکرار کند. ج) باورهایی در مورد کودکان: – اگر بچه آتش بازی کند. دچار شب ادراری می شود. – اگر چشم زخمی به کودک رسید باید کمی از نخ لباس اطرافیان را پنهانی با اسفند بسوزانند. – گهواره خالی بچه را تکان نمی دهند، شگون ندارد. – تا سر چله از آوردن مهره مار به نزدیک بچه خودداری می کنند. – برای بچه دندان رو (رویش دندان) درست می کنند. تا دندانهایش مثل گندم ها دهان باز کنند و راحت در بیایند. همراه گندم هفت نوع از حبوبات از هرکدام چهل دانه بریزند و به در و همسایه بدهند. به آن دنگو می گویند. – برای چشم زخم کودک زاج سفید را آتش می زنند تا ذوب شود و شبیه چشمی شود که او را چشم زده است. اگر کودکی در خواب هزیان می گوید اسفند دود می کنند و بسم الله و بلا دور به هفت نقطه صورتش نقطه سیاه می گذارند و فوت می کنند. – وجود نمک و پیاز بالای سر کودک برای دوری از شیاطین و اجنه خوب است. – برای چشم زخم روی شانه چپ کودک نمک می ریزند. – برای چشم زخم به آستین لباسش مهره و زاج سفید می دوزند. – ناف طفل را هر حیوانی که بخورد، بعضی خصوصیات آن حیوان را کودک پیدا می کند. مثلا موش صفت موذی ، گربه ، گرگ و سگ صفت درندگی. – اگر نوزادی در خواب بخندد می گویند شیطان او را گول می زند. – اگر نیتی بکنند و نوزاد یک پایش را بردارد این را به فال نیک کودک می گیرند و قبل از تفال می گویند: بچه هیچی ندان اگر می دانی فلانی از مسافرت می آید پای راستت را بردار. – برای چشم زخم به موهای بچه مهره ای می بندند. – برای درمان کفه سیاه یک سنگی که وسطش سوراخ باشد (بردسیلا) پیدا می کنند و سه دفعه کودک را از یک طرف عبور می دهند و از طرف دیگر در می آورند. – بچه ها را از ریشه گل بادافشان (درخت) می ترسانند (موجود خیالی مثل لولو) – اگر بچه ای پشتش سیاه است مادرش موقع آبستن چیزی می خواسته و نخورده است. – اگر بخواهند بچه ای را از شیر بگیرند روی سینه مادر فلفل یا سرگین گوسفند یا شیره گیاهی که تلخ است می مالند و دیگر نزدیک نمی شوند. برای سق برداشتن کودک انگشت شهادت (انگشت سبابه که مابین شست و میانه است) به گل پاک مهر نماز یا عسل آغشته می کنند و بعد به سقف دهان کودک می کشند و به چپ و راست فوت می کنند. – بچه ای که پس از تولد تا چهل روز زیاد گریه می کند آن را وقه زده (وقه نام مرغ حق است که شبانگاه در آسمان پرواز می کند. کسانی که بچه نوزاد دارند هنگامی که صدای هق هق او را می شنوند می گویند «کارد کوفت» و بر این باورند که نوعی اجنه است که بچه را صدا می زند و با شنیدن صدای وقه آب به هوا می پاشند.) «اگر کودک شیرخواره ای بیتابی کند بر این باورند که پرنده شومی در نیمه شب با وی صحبت کرده است. برای رفع این شر و بدشگونی و رفع گریه کودک پیشانی او را با تیغ می تراشند.» – اگر بچه ای از بالا دندان درآورد او را از بالای بام یا صخره ای در چادر مادرش می اندازند تا بدشگونی رفع شود. – خانواده زائو تا سه روز نباید سر بشویند برای مادر و بچه خوب نیست. – برای پیشگیری از بیماری کودکان و زائو بعضی آیات قرآنی را در کاغذی می نویسند و در پارچه ای سبز همراه با اسفند قرار می دهند و به لباس کودک سنجاق می کنند. – بخاطر بیماری کودک بر کاغذی آیات قرآن را می نویسند و در آب می گذارند و آب آن را به بچه می دهند و گاهی اسفند دود می کنند و دور سر بچه می گردانند. – داروی کریار (داروی پسرزایی) اصطلاحی است که از روی طنز و گاه حسادت به زنان پسرزا می گویند. – گاهی نذر می کنند اگر خدا فرزندی به آنها اعطا کرد تا چند سال موهایش را کوتاه نکنند. – برای رفع چشم زخم خرمهره را به گردن کودک یا گهواره اش می اندازند. – برای رفع چشم زخم دوده اسفند را بر پیشانی کودک می مالند. – اگر کودکی دچار تشنج و از حال رفتگی (پیرونی) شد او را از شکاف سنگی عبور می دهند یا در شکاف پالانی قرار می دهند و اطرافش شروع به هلهله می کنند. – کودکان مبتلا به سرخک را آب عدس و جگر سفید برشته می دهند. – اگر نوزادی در یکی از روزهای چهل روز اول زایمان بمیرد می گویند چهل گیر شده است. – در موقع پسرزایی اهل خانه آستین افشانی می کنند (در گذشته آستین لباس را گشاد می دوختند و از آستین بجای جیب استفاده می کردند. برای آن که محتویات بیرون نریزد مچ را با بندی گره می زدند) موقع خوشحالی بند مچ آستین را باز می کنند و هرچه دارند می بخشندکه امروزه آستین افشانی به معنای پایکوبی و رقص است. موارد استفاده از پسوند «زا» : وازا: دو نفر که پدر بزرگ آنها برادر باشد (عموزاده) خرزا: خواهرزاده خرزهار: خاله زاده هالو خرزا: اگر فرد غریبه ای از یک طایفه غیر زن بگیرد فرزندان او را هالو خرزا گویند (دایی و خواهرزاده) هالوزا: دایی زاده تاته از دختر عمو یا پسر عمو تشیع در ایل بختیاری و مراسم مذهبی: یکی از ویژگی های بارز بختیاری ها این است که همگی شیعه مذهب و دوستدار اهل بیت علیهم السلام هستند.محبت آنان به ائمه معصومین و سادات تا بدان حد است که گاهی سوگند به آن بزرگواران پایان بخش بسیاری از اختلافات و دعاوی بوده است. با شروع ماه محرم، بختياري ها نيز به مانند تمامي شيعيان دنيا , اسباب سوگ و عزاداری فراهم نموده , در عزاي سرور و سالار شهيدان به ماتم مي نشينند و با برگزاری آيين هاي ويژه در دهه اول محرم به عزاداري مي پردازند.قدمت سوگواری و مرثیه خوانی در بین بختیاری ها به زمانی باز می گردد که سادات و علویان در کوههای صعب العبور بختیاری پناه گرفتند و در این منطقه استقرار پیدا کردند و به دنبال آن بسیاری از بختیاری ها شیعه شدند. وقتی که آل بویه به قدرت رسیدند , سوگواری حضرت سید الشهداء در بین شیعیان عمومیت یافت. با وجود قرابتها و پیوندهای عمیقی که آل بویه و لرها داشتند, بدون تردید عزاداری شهدای کربلا نیز در بین لرها بیشتر متداول گردید.آنچه که سالمندان بر اساس شنیده های خود روایت می کنند حکایت از آن دارد که نسل هاست که سوگواری سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین در بین بختیاری ها مرسوم بوده است . نوحه های و مرثیه های مورد استفاده نوحه خوانان قدمت زیادی دارد. شعرای نسل قدیم بختیاری بدون استثنا به واقعه عاشورا پرداخته اند . داستانهای زیادی از اعتکاف برخی از شخصیتهای آل بنجیر در عتبات عالیات و سوگواری آنان برای حضرت سید الشهداء و خیرات و اطعام فقیران نقل می شود. در اشعار بزرگان خاندان سهامی مالمیری که در دستگاه حکومت صفوی جایگاه خاصی داشتند , نیز می توان تاثیر کربلا و عاشورا را دید. سرحدی , ملا زلفعلی کرونی , میرزای بختیاری , داراب افسر بختیاری و… نیز در سروده های خود از فرهنگ عاشورا الهام گرفته اند و به مقام شامخ شهدای کربلا عرض ارادت داشته اند. • در گذشته سوگواری شهدای والا مقام کربلا با عنوان و نام « حسن و حسین» شناخته می شد که اشاره مستقیم به برگزاری مجالس سوگ و مصیبت برای این دو امام همام داشته است. از دیگر دلایل این نام گذاری این بود که در نوحه خوانی عبارت « حسین و حسن» بیشتر بکار برده می شد یا تکرار می گردید و در ترجیح بندهای نوحه ها نیز «حسن – حسين» بیشتر بکار می رفت. • یکی دو روز قبل از آغاز دهه محرم ساکنان مالها و اهالی روستا تمهیدات لازم برای عزاداری فراهم می کردند.در فصل سرما کودکان و نوجوانان وظیفه داشتند از ساکنان مالها و روستا هیزم و سوخت مورد نیاز را جمع آوری کنند. آنان در قالب چند گروه به منازل اهالی مراجعه می کردند و با هم این شعر را می خواندند.« تل تله چو , مل مله چو , یا امام حسین , هونی یه چو». صاحب خانه نیز مقداری هیزم بصورت رایگان در اختیار آنان قرار می داد و به این طریق هیزم و سوخت مورد نیاز با کمک اهالی جمع آوری می شد. در فصل زمستان یکی از اهالی اتاق یا «لامردون» ( اتاق مخصوص پذیرایی از میهمانان) را به محل اجتماع مردم برای سوگواری اختصاص می داد. در بین عشایر نیزسیاه چادری برپا می شد. در فصل گرم , عزاداری در فضایی باز انجام می گرفت. روستاهایی که در جوار امامزاده ها قرار داشتند , اهالی در امامزاده به سوگواری می نشستند. هزینه های پذیرایی از میهمانان را نیز خود اهالی تقبل می کردند. • یکی از نشانه ها و نمادهای سوگواری در خیلی از مناطق بختیاری برپايي علم عزا و بیرق ماتم است. علم، نمادي از رشادت و جان فشاني پرچمدار بزرگ کربلا حضرت ابوالفضل(ع) است. ویژگی بارز علم های بختیاری در مقایسه با علم های دیگر مناطق کوتاهتر بودن آنهاست. علم ها با شالها , دستمالها و پارچه های رنگی که رنگ سیاه در آن غالب است , برافراشته می شود. بستن شال و پارچه با نیت بر آورده شدن حاجت و آرزوهای فراوان توام است. در روزهای تاسوعا و به خصوص عاشورا علم ها به حرکت درمی آیند. اگر امامزاده ای در آن نزدیکی باشد , علم را به امامزاده می برند. افراد با نیت برآورده شدن حاجت و کسب ثواب به نوبت علم را بر دوش می کشند. • رایج ترین شکل سوگواری در بین مردم « سینه زنی» بوده. گاهی ستونهای زنجیرزنی نیز به راه می افتد. • بسیاری از مردم به نشانه سوگمندی , لباس سیاه بر تن می کنند به خصوص در تاسوعا و عاشورا پوشیدن لباس سیاه عمومیت بیشتری پیدا می کند حتی پرچمها و پارچه های سیاه نیز بر در خانه ها نصب می گردد. به گردن انداختن شال سیاه و مالیدن گل به سر و روی شانه نیز در برخی مناطق بختیاری دیده شده است. • بختياري ها در روزهای تاسوعا و عاشورا دست از كار و فعاليت روزمره کشیده , همه جا تعطیل است , مردم گردهم جمع شده و به عزاداري مي پردازند.در روز تاسوعا و به ویژه عاشورا عزاداری با شور وحال و هیجان بیشتری برپا می شود. مردم در امامزاده ها به سینه زنی و عزاداری مبادرت می کردند یا در قبرستانها حاضر می شوند و ضمن عزاداری , بر مزار مردگان خود حاضر شده و برای آنان فاتحه می خوانند. روز عاشورا در بین بسیاری از بختیاری ها نام دیگری نیز دارد و آن روز « تیخ» یا « تیغ» است. شاید فلسفه این نامگذاری به این دلیل باشد که در این روز بر فرزند پیغمبر و امام ما تیغ و شمشیر کشیدند و خونش را ریختند. اما برخی سالخوردگان روایت دیگری دارند , در این روز در سوگ و ماتم امام حسین علیه السلام برخی اشخاص که موهای جلوی سر خود را تراشیده بودند با تیغ و نیشتری , خراش کوچکی بر سر خود می دادند تا کمی خون جاری شود تا صحنه خونهای ریخته شده در دشت کربلا را تداعی کنند. به همین دلیل این روز را روز تیخ و تیغ می نامیدند. • در برخی مناطق بختیاری به بخصوص در روستاها سابقه تعزیه خوانی نیز وجود دارد. در روستای گل سفید , تعزیه خوانی بیش از صد سال سابقه دارد و تا به امروز در این روستا رواج دارد . حتی در موسمی که کوچ می کردند در وارگه های عشایری در « سرتنگ» و « سبزه کوه» نیز تعزیه خوانی برقرار بود. در شهر ایذه نیز تعزیه خوانی از قدیم رواج داشته است. • يكي از آيين هاي كهن بختياریها در اين ماه، قرباني كردن گوسفند نذري است. گوسفند یا گوساله و گاو نذری در جلو قدمهای عزاداران ذبح و قربانی می شود معمولاً از گوشت گوسفند قرباني غذايي تهيه و افراد و هیاتهای سینه زنی و زنجیر زنی برای صرف غذاي نذري دعوت مي شوند. پختن «حلوا» توسط زنان و تهیه شربت و آب و توزیع آن بین سوگواران رسم و عادت دیگری است که در بسیاری از مناطق بختیاری مرسوم است. عليرغم کثرت مطالعات انجام شده پيرامون ايل بختياري همچنان ناگفته هاي زيادي در مورد اين ايل وجود دارد که به آنها پرداخته نشده است .از جمله اين موارد موضوع دين و اعتقادات در زمان قبل از اسلام و بعد از اسلام و چگونگي آن و تاريخ گرايش ايل بختياري به مذهب تشيع مي باشد.در اين زمينه به غير از اينکه در منابعي مانند سفرنامه هاي اروپاييان اشاراتي کوتاه به آداب وعادات مذهبي بختياري ها شده مطالعه يا تحقيقي که به صورت اختصاصي به موضوع دين در ايل بختياري پرداخته باشد تا کنون انجام نگرفته است يا حداقل بنده بي اطلاعم. شبهات فراوان در مورد خاستگاه بختياري(كه خود ناشي از تاريخ شفاهي بختياري است) باعث شده كه در مورد دين و اعتقاداتات بختياري قبل از اسلام نظرات مختلفي طرح شوند كه البته بيشتر اين نظرات مستند نيستند و بيشتر به صورت حدس و گمان ارائه شده اند و متاسفانه در مورد بعد از اسلام هم يك خلاء تاريخي از سال 23 هجري تا اوايل قرن 18 وجود دارد(برگرفته از کتا ب تشیع در ایل بختیاری)
یافته هاوتحلیل داده ها: همان طور که در باورهای بختیاری آورده شد تمامی مراسمی که درقوم بختیاری اجرا می شود چه ساکن و چه کوچ رو آمیخته به مذهب تشیع اسلام است و جدایی ناپذیر اما نکته ای که در این مراسم و باورها وجود دارد بیشتر جنبه ای نمادین دارد تا روح مذهبی به بیان دیگر کالبدی است از مذهب باروح اسطوره… ویژه گیهایی هم چون ازل گرایی و فرا تاریخی بودن و سرنمونی انسانی اسطوره اندیش با باورهای مذهبی و تصویری از جهان موجود. بسیاری از عشایر احترام خاصی به خروس می گذارند وآن را به عنوان یک حیوان مقدس بر می شمارند حیوانی که خبر از عالم غیب دارد و موقع اذان را به آنها نشان می دهد. استفاده از بانگ خروس برای عشایر در زمان نماز صبح گویی جنبه حیاتی دارد وبانگ آن در ماه رمضان نشان شروع به خوردن غذاوبانگ دوم دست کشیدن از غذاست… نکته ای که در اینجا شایان ذکر است خروس در صبح دو بانگ می زند که اولی یک الی دو ساعت قبل از دومی است؛ بانگ دوم درست زمان اذان صبح است بدون هیچ شکی(شخصا چند بار امتحان کردم و مو تنم راست شد).. در باور های بختیاری پیشگویی وجود دارد و اعتقادی زیاد به پیشگویی و یا به زبان خودشان دست بین و فال بین خوب و بد بین دارند به طور مثال میگویند فال فلانی رد خور ندارد وفال فلانی شکی در آن نیست؛ اما نکته ای که در آن است این فال که با نخود گرفته می شود در واقع ترکیبی است از اعداد مقدس و ترکیبی از نام انبیا و امامان شیعیان که هر کدام با نخود بیان صحبتی و ارتباطی با آن امام است و گویی از او مدد گرفته اند و اوست که می گوید فلان کار را خیر است , انجام بده و یا شر است و بگذر (باوری اسطوره ای به ارتباط نخود و امامان و انبیا ) اعتقاد به ستاره های نحس و شانس در اول هر ماه برای اسکان و حرکت و نیز همچنین سر متاب باز کردن برای عمل کوچ و ماندن(باوری اسطوره ای به این دلیل که قرآن و آسمان همواره پویا هستند و با یکدیگر در ارتباط اند و نمی توان به آن شک کرد و خلاف آن رفتن و انجام دادن به مثابه مخالفت با اسلام و کار خداست) سرکتاب باز کردن برای اینکه عروس را بعد از 40 روز زایمان کی به حمام ببرند( در شرح باورها گفته شد) که اگر خوب نیاید باید بعدا و در روزی که خوب است برود و الا آن بچه و مادر بخت یار شان نمی شود( باوری اسطوره ای از کارکرد قرآن . فرا تاریخی بودن آن) رفتن آل که بچه را می برد و مادر را از بین می برد(با گذاشتن قرآن بالای سر زائو( باوری اسطوره ای از اعجاز نوشته های قران از جهت دیو و دد و آل ومنشا الهی شی) مهره های مختلف که در شرح باور ها آمدند با خاصت های منحصر به فرد , گرچه این امکان وجود دارد که این مهره ها خاصیت فیزیکی خاص داشته باشند , اما منقوش شدن این مهره ها با آیه های قرآن و نیز اسم امامان شیعه نیز به دلیل آسمانی بودن آنها باوری اسطوره ای دیگر است. استفاده از خرمهره آّی برای جلو گیری از چشم زخم همرا با نوشته های آیه قران که بر گردن حیوانات می اندازند نیز باوری دیگر است که می توان اسطوره ای نامید ؛ سحر را با استفاده از ارتباط بین این دو از بین میبرد! مار را می کشند و بالای سر زائو می اندازند اگر به زمین افتاد با شکم بچه پیر می شود و اگر به پشت افتاد بچه دختر می شود ( باوری دیگر اسطوره ای فرا تاریخی و ازلیکه مار در بهشت موجب گمراهی آدم و حوا شده است) کله گوسفند را به زائو می دهند برای تعیین جنسیت( در با ورها و داده ها شرح داده شد) این باور برای تعیین جنسیت نوعی دیگر از باور های اسطوره ای غیر قابل انکاراست. خانواده زائو نباید تا سه روز حمام بروند وسر خود را بشویند( باوری اسطوره ای به خاطر نزول رحمت) زائو را به حمام نمی برند تا 40 روز اما برای جلو گیری بیماری کودک و مادر بعصی آیات را در کاغذی می نویسند و در پارچه ای سبز( نیت رنگ اهل بیت و پیامبر اسلام) همراه با اسفند به لباس کودک و مادر سنجاق می کنند( باوری اسطوره ای از ترکیب اسفند و قر آن وپارچه سبز ) باورهای اعتقادی و مذهبی به علت های گوناگون وساده زیستی ایل بختیاری ونحوه و نوع زندگی آنها کمتر دچار تغییر شده و همچنان به حفظ خود پرداخته است باورهایی که از آمیختگی مذهب و سحر و قدرت طبیعت در کنار هم باوری اسطوره ای را در ذهن آنها به وجود آورده است و مردمان ایل آن را به عنوان مقدسات مذهبی در نزد خود حفظ کرده اند. امامان و پیامبران انسانهایی هستند که گویی از آسمان به زمین آمده اند, حرف و سخن آنها حتی قابل فکر هم نمی تواند باشد( فکری با تامل) وتابعیت محض را با خود به ارمغان دارد, چه رسد به این که کسی آنها را نپذیرد! قسم خوردن به آنها در حکم قسم خوردن به خدا ست و در چنین باوری میتوان دید که معصومین در نزد مردمان بختیاری چه درجه بالایی را دارند وگاه نزدیک به خدا ودر حال برابری است! برای تشخیص جنسیت بچه: – مار کشته را بالای سر می اندازند و نیت می کنند اگر با شکم به زمین افتاد پسر است و اگر به پشت افتاد دختر است. ( باوری جادویی شکل که به صورت اسطوره ای ارتباط مار و پیشگویی را در مورد جنسیت نشان می دهد فرا تاریخی و ازل گرایی به اینکه مار باعث گمراهی آدم و حوا از بهشت شده است) – کله گوسفند را از وسط نصف می کنند. برای دو زن آبستن به نیت دختر و پسر چپ و راست کله را نشان می کنند. هر طرف که گوشت از آن آویزان بود، دختر است و اگر نداشت ،پسر است (باوری جادویی شکل وبه صورت اسطوره ای از سر گوسفند پیش بینی جنسیت بچه را انجام میدهند, حال چقدر صحت داشته باشد قابل بررسی است). – خمیر را توی تنور می گذارند اگر پف کند پسر و اگر نکند دختر است. باوری اسطوره ای و جادویی در مورد تعیین جنسیت بچه) – پنهانی نمک یا آرد روی سر زن می ریزند اگر ناخودآگاه به سرش دست کشید بچه اش دختر است و اگر دست به صورت کشید بچه اش پسر است(باوری دیگر در مورد جنسیت بچه که منشا آن نا پیداست). – قیچی و چاقو را جلو زن آبستن می گذارند و چشمش را می بندند اگر قیچی را برداشت بچه اش دختر است. باوری دیگر در مورد تعیین جنسیت که منشا آن نا معلوم است- اگر زن آبستن میل زیاد به خوردن شیرینی داشته باشد بچه اش پسر و اگر میل به ترشی داشته باشد بچه اش دختر است(باوری دیگر به صورت اسطوره ای که منشا آن معلوم نیست و علت مجهول مانده است). – اگر شمشیر یا تفنگ به خواب ببیند، بچه اش پسر و اگر مهره و گردنبند ببیند بچه اش دختر است. – اگر زنی در نیمه دوم ماه پسر به دنیا آورد، فرزند بعدی او دختر است و اگر نیمه اول ماه پسر به دنیا آورد فرزند بعدی او پسر است. ب) باورهایی در مورد زنان آبستن (باورهایی اسطوره ای شکل که منشا آن به گذشته های دور می رسد ودر واقع دلیلی جز سینه به سینه نقل شدن ندارد و در واقع ارتباطی است با گذشته های نا پیدا): – زن آبستن به هر که نگاه کند بچه اش شبیه همان می شود. – موقع زایمان بالای سرش چیز آهنی تفنگ، سیخ، … می گذارند. – موقع زایمان زائو لباس قرمز نپوشد برای دوری از اجنه و شیطان. – اگر سم قاطر یا الاغ را زیر زن آبستن بسوزانند بچه اش سقط می شود. – دور و بر زن زائو آتش روشن می کنند یا چراغی بالای سرش روشن می گذارند که اگر مادر خوابید جانور و گزنده ای نزدیک بچه نیاید. «سر شب هر شبی دیوی یا 150 دیو بیامد تا زرتشت را هلاک کند، چون روشنایی آتش بدیدند بگریختند و هیچ گزندی زیان نتوانسته می کرد.»( باوری ازل گونه و فرا تاریخی) – زن آبستن نباید به مرده نگاه کند چشم بچه اش شور می شود. – زنی که بچه اش نمی ماند لباسش را باید گدایی کند. یا هر تکه از لباسش را باید کسی بدوزد و لباس چهل تکه تنش کند یا بدهد به زنی که بچه هایش سالم هستند خیر وعده شیر بدهد. یا به غربتی (کولی) آن را بفروشد و بعد از این که مسافتی رفت خارج از خانه باید هر قیمتی گفت آن را بخرد (باورهای اسطوره ای آمیخته با مذهب تشیع اسلام که به خاصیت سحر آمیز آیات قرآن دارد). – زنی که بچه اش نمی ماند آیه اول سوره آل عمران را بر پوست آهو با گلاب و زعفران بنویسد و به کمر زن ببندند. – هرگاه آیه الکرسی را بخوانند و با انار شیرین بدمند و پیش از چهار ماه به زن حامله دهند فرزندش پسر شود.( باوری فرا تاریخی والوهی شی) – زنی که بچه اش نمی شود به امامزاده دخیل می بندد . ( باوری فرا تاریخی والوهی شی) -خاصیت شفا بخشی امام زاده ها به دلیل ار تباط آسمانی آنها وجدایی آنها از مادیات زمینی و قریس بود آنها که باعث واسطه بین خدا و فرد شفا خواه می شود ارتباط خاص بین ستارگان آسمان وموجودات زمینی( باوری اسطوره ای و اشاره به داستان موسی و خبر از عالم غیب از قرآن) موقع ماه و خورشید گرفتگی زن آبستن نباید دست روی شکم بکشد جایش می ماند. «کودک متولد نشده ای که هنوز مادر از وجودش آگاهی ندارد و هیچ چیز از دنیا خارج نمی تواند به درونش نفوذ کند بااین حال هرچیزی که مادرش را متأثر کند حتی کوچکترین نشانه ماه گرفتگی که روی پوست مادر باشد در وجود او شکل می گیرد به گونه ای که انگار می تواند از چشمان مادرش استفاده کند و از طریق چشم مادر است که کودک متولد نشده ادراکات بینایی خود را می یابد حتی در زمانی که خودش هنوز دیده نمی شود.» – زنی که بچه اش نمی شود از چشمه آب مراد (آبی که از امامزاده ای می جوشد) بخورد یا با آبش حمام کند و نذر بدهد و عذرش را به فقرا و به اصطلاح مردم آفتاب نشین (سیاه چادر ندارند) بدهد مرادش حاصل می شود. – برای چشم درد و تراخم آب چشمه زلال را در کاسه بریزند و قبل از غروب یک انگشتر فیروزه در آن قرار دهند و کودک به آب زلال نگاه کند و مژه نزند و این عمل را چند روز تکرار کند. ج) باورهایی در مورد کودکان: – اگر بچه آتش بازی کند. دچار شب ادراری می شود. – اگر چشم زخمی به کودک رسید باید کمی از نخ لباس اطرافیان را پنهانی با اسفند بسوزانند. – گهواره خالی بچه را تکان نمی دهند، شگون ندارد. – تا سر چله از آوردن مهره مار به نزدیک بچه خودداری می کنند. – برای بچه دندان رو (رویش دندان) درست می کنند. تا دندانهایش مثل گندم ها دهان باز کنند و راحت در بیایند. همراه گندم هفت نوع از حبوبات از هرکدام چهل دانه بریزند و به در و همسایه بدهند. به آن دنگو می گویند. – برای چشم زخم کودک زاج سفید را آتش می زنند تا ذوب شود و شبیه چشمی شود که او را چشم زده است. اگر کودکی در خواب هزیان می گوید اسفند دود می کنند و بسم الله و بلا دور به هفت نقطه صورتش نقطه سیاه می گذارند و فوت می کنند. – وجود نمک و پیاز بالای سر کودک برای دوری از شیاطین و اجنه خوب است. – برای چشم زخم روی شانه چپ کودک نمک می ریزند. – برای چشم زخم به آستین لباسش مهره و زاج سفید می دوزند. – ناف طفل را هر حیوانی که بخورد، بعضی خصوصیات آن حیوان را کودک پیدا می کند. مثلا موش صفت موذی ، گربه ، گرگ و سگ صفت درندگی.( باوری خرافه ای) – اگر نوزادی در خواب بخندد می گویند شیطان او را گول می زند.( باوری خرافه ای) – اگر نیتی بکنند و نوزاد یک پایش را بردارد این را به فال نیک کودک می گیرند و قبل از تفال می گویند: بچه هیچی ندان اگر می دانی فلانی از مسافرت می آید پای راستت را بردار. – برای چشم زخم به موهای بچه مهره ای می بندند. – برای درمان کفه سیاه یک سنگی که وسطش سوراخ باشد (بردسیلا) پیدا می کنند و سه دفعه کودک را از یک طرف عبور می دهند و از طرف دیگر در می آورند. – بچه ها را از ریشه گل بادافشان (درخت) می ترسانند (موجود خیالی مثل لولو) – اگر بچه ای پشتش سیاه است مادرش موقع آبستن چیزی می خواسته و نخورده است. – اگر بخواهند بچه ای را از شیر بگیرند روی سینه مادر فلفل یا سرگین گوسفند یا شیره گیاهی که تلخ است می مالند و دیگر نزدیک نمی شوند. برای سق برداشتن کودک انگشت شهادت (انگشت سبابه که مابین شست و میانه است) به گل پاک مهر نماز یا عسل آغشته می کنند و بعد به سقف دهان کودک می کشند و به چپ و راست فوت می کنند. – بچه ای که پس از تولد تا چهل روز زیاد گریه می کند آن را وقه زده (وقه نام مرغ حق است که شبانگاه در آسمان پرواز می کند. کسانی که بچه نوزاد دارند هنگامی که صدای هق هق او را می شنوند می گویند «کارد کوفت» و بر این باورند که نوعی اجنه است که بچه را صدا می زند و با شنیدن صدای وقه آب به هوا می پاشند.) «اگر کودک شیرخواره ای بیتابی کند بر این باورند که پرنده شومی در نیمه شب با وی صحبت کرده است. برای رفع این شر و بدشگونی و رفع گریه کودک پیشانی او را با تیغ می تراشند.» – اگر بچه ای از بالا دندان درآورد او را از بالای بام یا صخره ای در چادر مادرش می اندازند تا بدشگونی رفع شود. – خانواده زائو تا سه روز نباید سر بشویند برای مادر و بچه خوب نیست. – برای پیشگیری از بیماری کودکان و زائو بعضی آیات قرآنی را در کاغذی می نویسند و در پارچه ای سبز همراه با اسفند قرار می دهند و به لباس کودک سنجاق می کنند. – بخاطر بیماری کودک بر کاغذی آیات قرآن را می نویسند و در آب می گذارند و آب آن را به بچه می دهند و گاهی اسفند دود می کنند و دور سر بچه می گردانند. – داروی کریار (داروی پسرزایی) اصطلاحی است که از روی طنز و گاه حسادت به زنان پسرزا می گویند.فرا تاریخی – گاهی نذر می کنند اگر خدا فرزندی به آنها اعطا کرد تا چند سال موهایش را کوتاه نکنند. – برای رفع چشم زخم خرمهره را به گردن کودک یا گهواره اش می اندازند. – برای رفع چشم زخم دوده اسفند را بر پیشانی کودک می مالند. -باورهایی که یاد آور قبایل اولیه و بانگ بر آوردن برای دفع شیاطین می باشد( باوری اسطوره ای وفرا تاریخی بودن) اگر کودکی دچار تشنج و از حال رفتگی (پیرونی) شد او را از شکاف سنگی عبور می دهند یا در شکاف پالانی قرار می دهند و اطرافش شروع به هلهله می کنند. – کودکان مبتلا به سرخک را آب عدس و جگر سفید برشته می دهند. – اگر نوزادی در یکی از روزهای چهل روز اول زایمان بمیرد می گویند چهل گیر شده است. – در موقع پسرزایی اهل خانه آستین افشانی می کنند (در گذشته آستین لباس را گشاد می دوختند و از آستین بجای جیب استفاده می کردند. برای آن که محتویات بیرون نریزد مچ را با بندی گره می زدند) موقع خوشحالی بند مچ آستین را باز می کنند و هرچه دارند می بخشندکه امروزه آستین افشانی به معنای پایکوبی و رقص است در واقع می توان در تمام این باور ها شاهد نوعی آمیختگی مذهب واعتقادات ای همچون قبایل اولیه که دفع شیاطین, جادو, صدا کردن خدا وند, دعای دسته جمعی , ترس از طبیعت, خشم طبیعت, وبیش ازهمه این مورد که گذشته گان آن چه را که داشتند کامل تر از اکنون است و باید طبق آداب و روشهای آنها زندگی کرد. باورهای اسطوره ای که ارتباط با ازل را همواره در حال حفظ کردن آن هستند وراز های که در دل طبیعت است را در زندگی استفاده کنند, در ایل بختیاری شی نگاری و آنچه که به چشم دیده شود بسیار اهمیت دارد همواره یاد آور نماد سازی اسطوره های چند هزار ساله است. عليرغم کثرت مطالعات انجام شده پيرامون ايل بختياري همچنان ناگفته هاي زيادي در مورد اين ايل وجود دارد که به آنها پرداخته نشده است .از جمله اين موارد موضوع دين و اعتقادات در زمان قبل از اسلام و بعد از اسلام و چگونگي آن و تاريخ گرايش ايل بختياري به مذهب تشيع مي باشد.در اين زمينه به غير از اينکه در منابعي مانند سفرنامه هاي اروپاييان اشاراتي کوتاه به آداب وعادات مذهبي بختياري ها شده مطالعه يا تحقيقي که به صورت اختصاصي به موضوع دين در ايل بختياري پرداخته باشد تا کنون انجام نگرفته است يا حداقل بنده بي اطلاعم. شبهات فراوان در مورد خاستگاه بختياري(كه خود ناشي از تاريخ شفاهي بختياري است) باعث شده كه در مورد دين و اعتقاداتات بختياري قبل از اسلام نظرات مختلفي طرح شوند كه البته بيشتر اين نظرات مستند نيستند و بيشتر به صورت حدس و گمان ارائه شده اند و متاسفانه در مورد بعد از اسلام هم يك خلاء تاريخي از سال 23 هجري تا اوايل قرن 18 وجود دارد. در گام نخست بيشتر به بررسي تاريخ بعد از اسلام ميپردازم و در آينده مطلبي مشروح در مورد تاريخ قبل از اسلام خواهم آورد. مردم چهارمحال و بختیاری پس از لشکرکشی ابو موسی اشعری به سال 23 هـ.ق دین اسلام را پذیرفتند.ایل بختیاری قبل از آن که تشییع در مملکت ایران رواج داشته باشد، شیعی مذهب بودند این مهم بيشتر به دست سادات منطقه شوشتر صورت گرفت و همه مدارک قرن هیجدهم نیز نشان میدهد که بختیاری ها دارای مذهب شیعه اثنی عشری هستند. این موضوع در اغلب نوشتار و خاطرات سیاحان خارجی به منطقه بختیاری بیان شده است. بیشوب، عشایر بختیاری را مسلمان و شیعه مذهب معرفی می نماید و نشانه هایی ازاعتقادات مذهبی مردم این منطقه را در خلال سفرنامه ی او می توان دید.وی درملاقات با حاج ایلخانی( امام قلیخان ) می نویسد « … وی مسلمانی متدین است ، یک نسخه قرآن زیبا و تذهیب کاری دارد که بیشتر اوقات آیه هایی از آن را تلاوت می¬کند »..” وجود بقاع متبرکه و امام زاده ها در مناطق بختیاری و ساختن بارگاه و مقبره برای آنها گواه اعتقاد راسخ آنها به نوادگان ائمه معصومین می باشد. علاوه بر این ، نشانه های اعتقاد خوانین بختیاری به مذهب شیعه و پایبندی آنها به اجرای مناسک دینی در اغلب منابع تاریخی ذکر شده است . بی بی مریم در توصیف شخصیت حسینقلی خان ایلخانی می نویسد :” پدرم مسلمان حقیقی بود ، در مذهب خیلی متعصب بود ، همیشه نماز شب مینمود . تمام سال که در عربستان(خوزستان) بود با آن گرمای عربستان دوشنبه ها و پنج شنبه ها روزه می گرفت …” خوانین بختیاری از جمله حسینقلی خان و اغلب خانواده وی و سایر خوانین بختیاری به سبب باورهای دینی به مکه مکرمه ، مشهد مقدس و کربلای معلی مشرف شدند.حسینقلی خان که به تدین و تعصب دینی وی در اغلب منابع اشاره شده است ، در روزنامه خاطرات خود به کرات از سفرخود و خانواده به عتبات و مکه مکرم وکمک های مالی که برای مرمت حرم امام حسین(ع ) فرستاده یاد میکند . به عنوان نمونه می نویسد : ” حاجی محمد کریم را فرستادم در کربلای معلی که مسجد میان حرم را آیینه کاری بکند سه هزارتومان دادم مشغول کار شد … ” “در این سال حاجی محمد کریم آیینه کاری حرم سید الشهداء علیه السلام را تمام کرد آمد . شش هزار تومان خرج کرد”. در عملکرد خوانین بختیاری در جریان مشروطه بخصوص در فتح اصفهان رگه های اعتقادات مذهبی به روشنی دیده می-شود . ضرغام السلطنه به هنگام فتح اصفهان 110 نفر سوار را به نام امام علی (ع) انتخاب می کند و یا در جای دیگر برای حمله به نیروهای اقبال الدوله در اصفهان دوازده نفر از برادران و خان زادگان بختیاری را به تعداد دوازده امام انتخاب و دستور شروع جنگ را صادر نمود. همچنین سردار ظفر که ابتدا با امیر مفخم همراه بود و جلوی تمام اردوی دولتی برای مقابله با مشروطه خواهان به مورچه خورت آمد، از آنجا به حضرت آیه اله اصفهانی (حاج آقا نوراله) نوشت ، که کار من مثل حر در صحرای کربلا شد ، اول کسی که جلوی امام مظلوم آمد حر بود ، و اول کسی که به راه او شهید شد هم حر بود ، حال من کسی بودم که جلوتر از اردوی دولتی برای قتل و غارت اهل اصفهان آمدم ، حالا هم اول کسی هستم که خود را برای آزادی وطن به کشتن میدهم. یکی از انگیزه هایی که موجب پیوستن سران ایل بختیاری به قیام مشروطه شد ، باورمندی آنها به اعتقادات مذهبی بود که ذکر شمه ای از آنها رفت ، با ارتباطی که میان علمای اصفهان و خوانین بختیاری صورت گرفت آنها به درخواست علمای اصفهان که سابقاً نیز در ارتباط با آنها بودند برای نجات این شهر از جور حاکمان مستبد محمدعلی شاه لبیک گفتند . مردمان بختياري غالبا” دين باوراني صادق بوده اندكه به دلايل زيادي از حيث شناخت دقيق عمل به فرامين و دستورات عملي مذهبي دچار ضعف بوده اند كه از آن جمله مي توان به موارد زير اشاره كرد: – عدم اسكان ثابت و مرتبط نبودن با كانونهاي ديني – حضور كمرنگ و شايد بي رنگ مبلغان ديني در ميان آنان – كم سوادي يا بي سوادي و به تبع آن شناخت سطحي و ابتدايي از آموز ه هاي ديني (كه البته امري كاملا” طبيعي است) معهذا از مذهب يك برداشت كلي دارند و شناخت آنها از ائمه (ع) خيلي كلي است و سوالات و شبهات آنان نيز بسيار ساده و سطحي است و اختلافات طبقاتي مذهبي ميان اين دسته بسيار اندك است و تقريبا” همگي شبيه هم بوده اند. رسول اكرم (ص)، اميرالمومنين (ع)، حضرت زهرا (س)، امام حسين (ع)، امام رضا(ع) و امام عصر (عج) در ذهن اكثر بختياريها شناخته شده تر و مورد احترام تر بوده اند و در مورد امام عصر (عج) و فلسفه وجودي ايشان شبهاتشان معمولي بوده، اما در همين اندازه نيز بسيار پاي بند و صادق بوده اند نتیجه گیری: ایل بختیاری ایلی است کوچ رو که بسیاری از مردمان آن یک جا نشین شده اند , با این وجود هنوز آداب و رسوم خود را حفظ کرده اند و بررسی در زندگی آنها هیچ کمتر ازبررسی قبایل اولیه نیست, البته به دلیل ساده زیستی که در زندگی دارند و یا ظعف ارتباطی با جهان به روز شده , اگر چه در پاره ای از موارد از ادوات مدرن و به روز استفاده می کنند اما به دلیل نوع زندگی و معیشت حفظ باورها و احترامات به این نوع باورها ترکیبی از مذهب و باور و سنت و مدرنیته در کنار اسطوره های بدون انکار را شاهد هستیم. خاصیت جادویی مهره ها,فاش کردن رازها از دل طبیعت به دست مردمان خاصی از ایل, اعتقاد به اینکه آسمان هرچه در زمین است را می داند و با ما حرف می زند, در واقع همواره اعتقاد دارند که طبیعت همچون یک انسان با ما سخن می گوید و لی زبان آن متفاوت است و استخراج این سخنان توسط بزرگان می تواند آینده را در پیش رو هموار سازد. در کلام آخر می توان این طور اذعان کرد که باور های اسطوره ای همواره مستتر در قالب دین و باورهای مذهبی و باورهای قومی در ایل بختیاری وجود دارد, ازل گرایی مستتر و وابستگی های الوهی و فرا بشری شی ها و نوشته های مقدس که برای درک بیشتر علاوه بر مطالعه و بررسی نیاز با همزیستی با مردمان بختیاری را طلب می کند. منابع و ماخذ: آخوندی،اردشیر- زمانی پور، بابک ،سیمای میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری استان چهارمحال و بختیاری،1385 الیاده, میرچا,اسطوره بازگشت جاودانه, ترجمه بهمن سرکاراتی,انشارات طهوری ,چاپ سوم1390 سرداراسعد،علی قلی خان بختیاری،تاریخ بختیاری انتشارات امیر کبیر 1346 گارثویت، جن راف ،بختیاری در آیینه تاریخ ترجمه ،مهراب امیری ، تهران ، آنزان،1357 بیشوپ،ایزابلا،از بیستون تا زردکوه بختیاری ترجمه مهراب امیری، تهران ، آنزان ،1375 بختیاری،بی بی مریم ،خاطرات سردار مریم بختیاری تهران،آنزان،1383 بختیاری،سردارظفر،یادداشت هاوخاطرات سردار ظفر شایگان , داریوش,بت های ذهنی و خاطره های ازلی,انتشارات امیر کبیر , تهران 1388 محدثی, حسن,جامعه شناسی دین روایت ایرانی , چاپ نشده, آبان 1390 علیزاده کل سفیدی,مصطفی_تشیع در بختیاری,انتشارات سرچمان اصفهان1388 امامی, منصور,تاریخ ایذه و قوم بختیاری, نشر دار کتاب جزایری1382 حاجت پور _موسی,جامعه شناسی عشایر بختیاری, نشر سفیران 1386 مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی1373، کتاب ششم ،کتابچه خاطرات حسینقلی¬خان ایلخان بختیاری اوژن ،ابوالفتح ، تاریخ بختیاری، تهران،انتشارات وحید،1345 بختیاری،بی بی مریم ،خاطرات سردار مریم بختیاری ايبنا نيوز – حجت الاسلام و المسلمين روشن سليمانی